سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/10/23
10:27 عصر

تحول مفهوم مرگ نزد کودکان

بدست کیوان محمودی در دسته مرگ-کودکان

تحول مفهوم مرگ نزد کودکان

دکتر عبدالعظیم کریمی

همان گونه که بزرگسالان در رویارویی با پدیده مرگ و از دست دادن عزیزان خود، دچار تنیدگی و غم و اندوه فراوان می شوند، کودکان نیز در مواجهه ی با این پدیده گریزی ندارند. واژه هایی چون مرگ، مرد، مرده، کشتن، خودکشی، در فرهنگ لغات کودک از طریق گفت و شنود، بازی ها و تخیلات نمایان می شود. اما درک این مفاهیمی به حسب مراحل تحول روانی به عواملی چون نگرش، تجربیات عاطفی، آموزه ها، باورهای مذهبی و... بستگی دارد.

طبق نظریه «ماری نگی» از اولین محققانی که در خصوص مسئله مرگ نزد کودکان به تحقیق پرداخته است، کودکان تا رسیدن به درک مفهوم واقعی مرگ از سه مرحله متمایز از هم گذر می کنند:

1. مرگ به عنوان رویدادی قابل بازگشت(3 تا 5 سالگی): در این مرحله، امکان بازگشت شخص مرده به زندگی عادی وجود دارد و کودک منتظر است که روزی فرا رسد و فرد متوفی نزد وی بازگردد.

2. مرگ به منزله رویدادی مجسم: در این مرحله، کودکان درمی یابند که مرگ پایان کار است و قطعیت آن را می پذیرند، اما به  طور عمومی به مرگ جسمیت می دهند و معتقدند که از خارج می آید و شاید قابل رویت باشد.(6 تا 9 سالگی)

3. مرگ به عنوان توقف اعمال حیاتی: در این مرحله، مرگ نزد کودک به عنوان پدیده ای زیستی و غیرقابل بازگشت تلقی می شود.(10 تا 12 سالگی)

ماری نگی، با همکاری دیگر روان شناسان، پژوهش های بعدی خود را ادامه داد. مکتینایر و روچلین نیز پژوهش های متعددی در مورد نحوه ادارک کودکان از مفهوم مرگ انجام داده اند. ماری نگی (1980) براساس یافته های پژوهشی خود نشان داده است که افکار مربوط به مرگ در سنین دو تا نه سالگی شکل می گیرد. او از کودکان درخواست کرد که برداشت خود را از مرگ به صورت کلمات یا تصاویر مورد نظر خود بیان کنند و به این ترتیب، سه مرحله ادراکی از مفهوم مرگ را به شرح زیر مشخص کرد:

1. مرحله اول (تا 5 سالگی): در این دوره، کنجکاوی زیادی درباره مرگ و سرنوشت بدن افراد پس از مرگ و دفن وجود دارد. در این مرحله، طفل قادر به تصور و درک کامل پایان پذیری نیست و مرگ را به مثابه واقعیتی غیر قابل بازگشت نمی شناسد، بلکه در مرگ زندگی را می بیند، ولی تفاوت میان زیستن و مردن به طور واضح در ذهن کودک نقش می بندد و شاید مرگ را به صورت نوعی عزیمت یا حالتی مشابه خواب مجسم کند؛ چنانکه گویی زندگی در شرایطی تغییر یافته، ادامه می یابد. از نظر کودک، مرده می خورد، می آشامد، نفس می کشد و احساس می کند، لیکن در تابوت یا داخل قبر محبوس است. به عقیده نگی، چنین اظهاراتی حاکی از آن است که کودکان زیر شش سال مرگ را به مثابه خاتمه یا پایان نمی شناسند، بلکه آن را تنها نوعی جدایی جسمی می دانند.

2. مرحله دوم(پنج تا نه سالگی): میان پنج تا نه سالگی، مرگ اغلب شخصی شده و به صورت احتمالی تصور می شود. در این مرحله، کودک درک می کند که مرگ یک پایان است و این گامی بزرگ در جهت پختگی و تکامل ذهنی اوست. کودک می فهمد زندگی آن چنان که جریان داشته است به پیش نخواهد رفت. هنگامی که کودک به هفت سالگی می رسد، مرگ را به صورت پدیده ای غیر قابل بازگشت می بیند که البته الزاما" اجتناب ناپذیر نیست و لااقل تا جایی که به خود او مربوط می شود، وجود دارد، اما بسیار دور است و کودک آن را به صورت شخصیتی مستقل یا یک مرده مجسم می کند. کودکانی که در این مرحله توسط نگی مورد مصاحبه قرار گرفته اند، اغلب مرگ را به صورت شخصی مجسم می کرده اند که می تواند موجودی هراس انگیز یا شبحی اسرار آمیز باشد که شب ها ظاهر می شود. این تصور جادویی نیز به چشم می خورد که مثلا" یک قهرمان می تواند از مرگ اجتناب کند و اگر چه مرگ به منزله یک پایان است، ولی امکان دارد فردی زیرک یا نیک بخت بتواند از اسارت آن بگریزد. احتمالا" این نحوه تشخیص مرگ به کودک کمک می کند تا خود را در برابر چنین استنباط دردناکی که مرگ یک پایان است حفظ کند. به گفته نگی، در این سنین مرگ هنوز در خارج از وجود ماست و به صورت چیزی عمومی ادارک نمی شود.

3. مرحله سوم ( نه و ده سالگی به بعد): کودک فقط هنگامی که به سنین نه و ده سالگی پای می گذارد، مرگ را به مثابه روندی دارای قوانین مشخص، اجتناب ناپذیر و در عین حال غیر قابل بازگشت درک می کند. مرگ بخشی از حلقه زندگی تمام موجودات زیستمند، از جمله خود کودک است. در این مرحله، مرگ نه تنها به صورت پایانی ناگزیر، بلکه به عنوان پدیده ای اجتناب ناپذیر و عالم گیر [جهان شمول] درک می شود؛ یعنی همه می میرند. حالت مشخصه کودکان در ارتباط با مرگ در این مرحله ممکن است در نوجوانان و بالغین نیز مثلا" به صورت اظهار نظرهای طنزآلود یا لغزش های زبانی دیده شود. با گذشت زندگی، ممکن است مفاهیم و تعابیر جدیدی از مرگ به گنجینه ذهنی سپرده شود و تجربیات نوین زندگی منجر به تغییر ادراکات و استنباطات قبلی گردد. ولی آنچه در مراحل اولیه آموخته و به یاد سپرده شده است هیچ گاه به کلی از میان نمی رود. برخی از پژوهشگران جامعیت و فراگیری جهان یافته های نگی را در فرهنگ های گوناگون مورد سوال قرار داده اند و خاطرنشان می کنند که مطالعات وی، که پس از جنگ جهانی دوم انجام شد، تنها بر روی کودکان مجارستانی بوده است. گرولمن می گوید که پژوهش های آینده در مورد مفاهیم مرگ و مردن در میان کودکان باید نقش زمینه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز در نظر گرفته شود.

یافته مکینتایر و همکاران او نشان می دهد که کودکان آمریکایی برخلاف کودکان مجارستانی، تخیلات خنود را سریع تر کنار می گذارند و در پنج سالگی و حتی زودتر از آن متوجه اضمحلال جسمانی ناشی از مرگ می شوند.

 تحقیقات مکینتایر و روچلین نشان می دهد که بررسی و ارزیابی متغیرهای موجود در داخل گروه های فرهنگی مختلف، امری ضروری است. برای مثال، در حالی که کودکان متعلق به طبقات پایین، خشونت را بیشتر به عنوان دلیل اختصاصی و عمومی مرگ می شناسند، کودکان طبقات متوسط از بیماری و سالمندی به عنوان علت عمومی، و از توقف کارکردهای حیاتی به عنوان علت اختصاصی مرگ یاد می کنند. چنین تغییراتی به طور آشکار تجربیات متفاوت کودکان را منعکس می کند. کودکان طبقات پایین با مرگ و بیماری های مزمن بیشتر روبه رو می شوند، حال آنکه کودکان طبقات متوسط با شگردهای به تعویق انداختن مرگ، که در پزشکی نوین به کار می رود، آشنایی فزون تری دارند.

 تمام الگوهایی که در مطالعات مربوط به مفهوم مرگ در ذهن کودکان به کار می روند اساسا" تکاملی هستند و بر حسب سن درجه بندی شده اند و همه آنها در این فرض مشترک اند که در یک نقطه از روند بلوغ و تکامل، کودک توجیهات و تعبیرات خام، کودکانه و خیالی خود را درباره مرگ به کنار می گذارد و مفاهیم پخته، بالغانه و علمی تری را جانشین آنها می کند.

در ارتباط با درک مرگ به عنوان یک پایان، تناقض درونی واضحی میان برخی از کودکان وجود دارد. یافته های نگی نشان می دهد که مفهوم استوار و پایدار مرگ تا حدود ده سالگی در ذهن کودک ایجاد نمی شود. تعجب آور است که پیاژه مطلب چندانی در مورد تصور مرگ در کودکان اظهار نکرده است. ولی از نظریات او درباره تکامل روانی چنین استنباط می شود که وی برای ادارک شناختی پایان ناپذیری مرگ سن بالاتری را در نظر می گیرد. نظریه پیاژه قائل به وجود یک سطح عملی انتزاعی یا به عبارت بهتر، تواننیی تفکر درباره مفهومی است که تا اوائل نوجوانی به وجود نمی آید و احتمالا" تا فرد این روندهای عالی ذهن را گسترس نداده باشد، قادر به استنباط کامل پایان پذیری و اجتناب ناپذیری مرگ نیست. با این حال، مشاهدات فراوان نگی در رفتار و تصورات کودکان نشان می دهد که در سنین پایین تر نیز تا حدودی شناخت مشخصات اولیه مرگ وجود دارد. به هر حال، اگر بخواهیم زبان و گفتمان پیاژه را به کار بریم، باید بگوییم که بنای واقعیت مرگ در ذهن به درک و شناخت پدیده هایی مانند تخریب، ناپیدایی، فقدان و خاتمه نیاز دارد. افزون بر این فرد باید توانایی درک آخرت را هم داشته باشد؛ یعنی نقطه ای که در آن هر چه از زندگی جای می ماند، از جمله مرگ، در انتظار ماست.

چارلز هیت(2001) از مؤسسه ملی روان شناسان نیز تحول مفهوم مرگ در کودکان را براساس مراحل هوش تقسیم بندی کرده است و معتقد است که کودکان در جریان تحول روانی در اثر تنیدگی ناشی از فقدان عزیزان خود، واکنش های مختلفی نشان می دهند. این واکنش ها برخاسته از سطح تحول شناختی و قدرت درک و فهم آنها از پدیده های مرگ است. از دیدگاه چارلز هیت، هر قدر ظرفیت ادارکی کودک بالاتر باشد، به همان میزان ظرفیت سازگاری او با تنش های روانی ناشی از فقدان بیشتر است. او مراحل تحول مفهوم مرگ نزد کودکان را به شرح زیر تقسیم بندی کرده است:

1. مرحله نوزادی و شیر خوارگی: کودکان زیر سه سال که در این دوره به سر می برند فاقد توانایی درک مفهوم مرگ و سوگواری هستند. اما به نظر می رسد در پاره ای از موارد می توانند از طریق بازی «قایم باشک» حالاتی از نیستی و مرگ را توصیف کنند.

2. دوران کودکی اول، 3-5 سالگی: در این مرحله، کودک به طور کلی مرگ را انکار می کند. از نظرذ کودک 3 تا 5 ساله، پدیده مرگ به معنای نبودن قطعی نیست، بلکه او تصور می کند که شخص مرده می تواند دوباره به دنیای زندگان برگردد. در واقع، از نگاه کودکان این سن، مرده یک قدری زنده است!

3. دوران کودکی دوم،4-6 سالگی: در این دوره، کودکان برداشت بسیار ناقص و سطحی و تحریف شده ای از مسئله «مرگ» دارند. برای مثال، اگر کسی در بیمارستان بوده است و بنابراین، سعی می کنند از محیط بیمارستان، به خاطر خطر مردن، اجتناب کنند. این نوع تفکر که مصادف با دوره پیش عملیاتی است، واجد تفکر سحرآمیز و همادبینی است که نمی تواند بین علت و معلول رابطه منطقی ایجاد کند. حتی پاره ای از کودکان در این سن افکار، آرزوها و کارهایی را که انجام می دهند با مرگ نزدیکان خود مربوط می دانند.

4. دوره 5-9 سالگی: در این دوره، به خاطر ظهور تفکر منطقی عینی، کودکان تا اندازه ای می توانند مفهوم مرگ را با مؤلفه های مختلف آن درک کنند. آنها مرگ را واقعه ای اجتناب ناپذیر برای همه انسان ها و موجوداتی می دانند که زنده تلقی می شوند. اما تصور می کنند که مرگ فقط برای دیگران اتفاق می افتد و نه برای خودشان.

5. دوره 10- 12 سالگی: در این سن، کودکان از نظر تحول روانی به حدی رشد یافته اند که می توانند مشکلات عاطفی و ناامنی های روانی خود را بیان کنند. احساس غم زدگی و سوگواری ناشی از فقدان عزیزان، نیز در این مرحله به شکل کامل تری مشاهده می شود.

در این دوره، با توجه به ظهور تفکر انتزاعی، کودک می تواند مؤلفه های سه گانه ی مرگ، مانند «جهان شمولی مرگ»، برگشت ناپذیری و متوقف شدن کامل علائم حیاتی در شخص مرده را درک کند.

اما آنچه را باید در جریان تحول کودک به عنوان توصیه های بهداشت روانی مد نظر قرار داد، آگاهی از چگونگی رویداد تنش زای مرگ و مراحل سوگواری کودک در برابر این حادثه است.

کودکان به طور کلی برای مواجهه با رویداد مرگ والدین یا یکی از نزدیکان خود چه مراحلی را طی می کنند؟ آیا این مراحل مشابه مراحل سوگواری نزد بزرگسالان است؟ و آیا مراحل تحول مفهوم مرگ نزد کودک را می توان به مراحل سوگواری او هنگام رویداد مرگ مرتبط دانست؟

یافته ها نشان می دهند آنها در فرایند داغ دیدگی، بیشتر اوقات نشانه هایی از خود بروز می دهند که با الگوی سوگواری بزرگسالان متفاوت است. اما این تظاهرات از 7 سالگی به بعد بسیار شبیه به واکنش های بزرگسالان می شود که به طور خلاصه به شرح زیر است:

نشانه های عاطفی: احساس اندوه و خشم، خود ملامتگری و احساس گناه، اضطراب، ترس از مرگ و غیره.

نشانه های بدنی: شامل تمام نشانه ها یا اکثریت نشانه های اختلال اضطرابی می شود که نتیجه فعالیت شدید دستگاه «اتونوم» بر اثر تنیدگی ناشی از فقدان است.

نشانه های رفتاری: اختلال در خواب در اقسام و اشکال گوناگون خود، اختلال در اشتها، کناره گیری و انزوا، رویاهای ترسناک شبانه و...

به هر حال، آنچه در اثر این گونه فشارها، ساختار روانی کودک را دچار دگرگونی می کند، پیامدهای آسیب زایی است که در دوران بعدی رشد ظاهر می شود. اگر از این گونه آسیب ها پیشگیری نشود، احتمال اختلالات روان آزردگی و احتمالا" روان پریشی های پیشرفته وجود دارد.

 

___________________________

منبع: پژوهشی در مفهوم مرگ در ذهن کودک

نویسنده: دکتر عبدالعظیم کریمی

انتشارات: قدیانی-1384


88/10/23
10:24 عصر

گاندی و قرآن مجید

بدست کیوان محمودی در دسته علمی

گاندی و قرآن مجید

علی ابوالحسنی(منذر)

نوشته اند: از جمله کتبی که گاندی در دست مطالعه داشت قرآن کریم و بهاگوادگیتا[کتاب مقدس هندوها] و انجیل و زندگی و تعلیمات حضرت مسیح بو. او در اصل، یک هندو بود اما می گفت:« من عقیده دارم که تورات و انجیل و قرآن و زند و اوستا نیز به اندازه ی وداها[ از کتب مقدس هندوان] الهامات الهی دارند و مقدس هستند» و می افزود که:« من همان خدا را که در بهاگوداگیتا می شناسم، در انجیل و در قرآن هم می بینم».

ویلیام شایرر؛ خبرنگار مشهور آمریکائی که چندی از نزدیک با گاندی محشور بوده است، می نویسد:« در جلسات نیایش غروب گاندی، که من نیز به هنگام همراهی با او غالبا" در آن ها شرکت می کردم، حضار، دسته جمعی آیاتی از کتب مقدس را زمزمه می کردند. ادعیه ی آنها تنها از کتاب مذهبی هندو، یعنی بهاگوادگیتا، نبود بلکه قطعاتی از انجیل و آیاتی از قرآن نیز قرائت می شد.»

مولانا محمد علی، از برجسته ترین رهبران مسلمان هند در دهه های نخست قرن بیستم است که از او و برادرش(شوکت علی) در تاریخ نهضت آزادی هند به عنوان سرسخت ترین مخالفان استعمار یاد می شود. وی، که عضو کمیته ی اجرایی کنگره ی ملی هند بود و زمانی نیز به ریاست آن رسید، سخت مورد علاقه و احترام گاندی قرار داشت، به گونه ای عکس وی را در منزل خویش به دیوار زده و هرگاه نیز به دهلی می آمد در منزل او اقامت می جست( چنانکه، روزه ی معروف خویش در سال 1924 به منظور التیام روابط میان هندوها و مسلمین را، در منزل محمد علی آغاز کرده و همان جا نیز به پایان رساند.)

باری، جواهر لعل نهرو در زندگی نامه ی خودش داستان جالبی را از دیدار و گفتگوی خویش با مولانا محمد علی نقل می کند که شاهد خوبی بر بحث ماست. در جریان آن دیدار، محمد علی ضمن تشویق نهرو به مطالعه ی قرآن و تحقیق در باب مسائل اسلامی، به او می گوید که: می داند گاندی قرآن را« دقیقا" مطالعه کرده است» و به نظر وی «قاعدتا" باید به حقیقت اسلام آشنا شده باشد».

نهرو، در شرح ماجرا، پس از اشاره به «حرارت و نیروی فراوان کار و ذکاوت و هوشیاری» فوق العاده ی محمد علی، واینکه« مردی بسیار...مذهبی بود» و«به طور فوق العاده ای در هر موضوع و هر کار حتی در قطع نامه های کنگره اشاره ای به خدا می کرد که یا به صورت یک ستایش بود یا به صورت یک دعا»، می نویسد:

محمد علی در طول سال های دراز زندان خود، بارها و بارها قرآن را خوانده بود و به تمام تفاسیر قرآن رجوع کرده بود... . به نظر او، هر کس قرآن را با  ذهن باز و آمادگی و پذیرش بخواند مسلما" نخواهد توانست حقایق آن را باور نکند و نپذیرد.

مخصوصا" متذکر گردید که می داند«باپو»(منظورش گاندی جب بود) آن را دقیقا" مطالعه کرده است و قاعدتا" باید به حقیقت اسلام آشنا شده باشد.

گاندی نه تنها خود، قرآن را بدقت مطالعه می کرد؛ بلکه به دیگران نیز تأکید می ورزید که ایک کتاب آسمانی را نیک بخوانند و با مضامین آن آشنا شوند. ویلیام شایرر، که قبلا" ذکر وی رفت، می نویسد: من «به گاندی واقعا" مدیون هستم. زیرا روح و فکر من را آماده ساخت تا نسبت به زیبایی، درایت، مخصوصا" فلسفه ی شاعرانه ی هندو، بودائیسم و تا حدی در مورد قرآن توجه و درک عمیق تری پیدا کنم. او حتی موجب شد که تعلمیات مسیح را، که غالبا" در مورد آن با من سخن می گفت، بهتر درک نمایم و برداشت ژرفتری از آن داشته باشم».

سلاح کارساز گاندی- که با آن، بن بست ها را می شکست و همچون تیر خلاص، به قلب هدف می زذ- روزه بود (16 بار روزه در طول 35 سال) و روزه را نیز با تشریفات عبادی خاص، قرائت آیاتی چند از قرآن و انجیل و بهاگوادگیتا، می گشود.

فی المثل روزه ای را که در سال 1943( دوران جنگ جهانی دوم) در زندان انگلیسی ها گرفت « مثل گذشته با مراسم عبادی افطار کرد: با نیایش و سکوت و قرائت کتب دینی هندو و مسیحیت و اسلام». یا در پایان روزه ی 21 روزه ی مشهورش در سپتامبر 1924 که برای ایجاد اتحاد میان مسلمین و هندوها گرفته بود، به دستور او نخست «یکی از مسلمانان سوره ی آغاز قرآن را با صوت خوش تلاوت کرد[و سپس] مسیحی سرود روحانی« وقتی من صلیب شگفت آور را دیدم» تغنی کرد. ضمنا" در همان سال اعلام کرد: از سیره ی شخص پیامبر اسلام(ص) یاد گرفته که روزه انسان را به خدا متوکل می کند و راه را به سوی مکاشفه ی الهی می گشاید.

روزی هم که توسط یک هندوی افراطی ترور شد و خواستند از اموال او صورت بردارند، بر روی ورقه ی رسمی نوشته شد: یک عینک، دو جفت کفش چوبی، یک قاشق چوبی، یک لنگ خونین که دور خود می بست، دوکاسه ی چوبی، یک ساعت جیبی، یک نمک دان، و کتب مقدس کلیه ی ادیان[از جمله، قرآن].

گفتنی است که گاندی، مطالعه ی جدی در باب اسلام را، از همان بدو سیر و سلوک علمی و معنوی خویش در آفریقای جنوبی آغاز کرد و این کار را تا اواخر عمر- خاصه در خلوت زندان های مکرری که داشت- ادامه داد. جودیت بروان، در شرح حال گاندی به روزگار اقامت در آفریقای جنوبی(1893-1914م)، با اشاره به مطالعات او در باب ادیان مختلف می نویسد:« معاشران جدید و مسلمان گاندی به وی اصرار کردند اسلام را مطالعه کند؛ می دانیم او ترجمه ی قرآن را خریده و خوانده و در آن زمان کتب دیگری هم درباره ی اسلام مطالعه کرده است. جذابیت جنبه ی فداکاری مسلمانان[=شهادت طلبی] بر گاندی روشن بود و در مقاله ای که در «افکار هندی» در سال 1907 نوشت، آن را به صورت نقل قولی از شاعر عارف ایرانی سده ی سیزدهم [ احتمالا" سعدی شیرازی] بازگو کرد. او شعر مفصل وی را به نثر در آورد:

صلیب و نیز مسیحیان را دیدم، اما خدا را بر صلیب ندیدم؛ به معبد رفتم تا او را بیابم، اما بی نتیجه بود؛ نه در هرات او را دیدم و نه در قندهار؛ او را نمی توان در کوه و غار پیدا کرد. عاقبت به قلبم نگرسیتم و او را آنجا، و نه در جای دیگر، یافتم».


88/10/23
10:11 عصر

قصه ی زنده ماندن عشق

بدست کیوان محمودی در دسته *-

قصه زنده ماندن عشق...
روزی روزگاری درجزیره ای تمام حواس زندگی میکردند شادی،غم،غرور،عشق... روزی خبر رسید به زودی تمام جزیره به زیر آب خواهد رفت .

پس همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده کرده و جزیره را ترک کردند.اما عشق مایل بود تا اخرین لحظه باقی بماند چرا که او عاشق بود. عاشق جزیره
.

اما وقتی که جزیره به زیر آب فرو میرفت ، عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک میکرد کمک خواست وبه او گفت:آیا می توانم با تو همسفر شوم؟


ثروت گفت:خیر نمی توانی. من مقدار زیادی طلا و نقره در قایقم دارم و دیگر جایی برای تو وجود ندارد .

پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست
.

عشق به غرور گفت :لطفا کمک کن و مرا با خود ببر.غرور با خود خواهی گفت: نمی توانم تمام بدنت خیس و کثیف شده. قایق مرا کثیف میکنی


غم در نزدیکی عشق بود.پس عشق به او گفت :اجازه بده تا من با تو بیایم .غم با صدایی حزن الود گفت:آه عشق . من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تنها باشم.

پس عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد.اما او انقدر غرق در شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را نشنید
.

ناگهان صدایی مسن گفت: بیا عشق من تو را با خود می برم. عشق انقدر خوشحال بود که حتی فراموش کردنام یاریگرش را بپرسد ،سریع خود را داخل قایق او انداخت و جزیره را ترک کرد
.

وقتی به خشکی رسید پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد که چقدر به پیرمرد بدهکار است .چرا که او جان عشق را نجات داده بود
.

عشق از علم پرسید : او که بود
.

علم پاسخ داد : او زمان است
.

عشق گفت :زمان؟ او چرا به من کمک کرد؟


علم لبخندی خرد مندانه زد و گفت: زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است


88/9/10
11:20 عصر

مفاهیم و مصادیق ظلم ظلم سیاسی و مظلومان سیاسی درفرهنگ عمومی

بدست کیوان محمودی در دسته علمی

مفاهیم و مصادیق ظلم ظلم سیاسی و مظلومان سیاسی درفرهنگ عمومی 
« ظلم و ستم » که به هر نوع رفتار و عملکرد متضاد با حق و عدل و مبتنی بر تعدی بر جان و مال و ناموس و آبروی افراد جامعه اطلاق می شود از امور بسیار کریه و ناپسند در فرهنگ عمومی به شمار می رود به گونه ای که در محیط اذهان و افکار و در گستره باورها همواره تصوری سخیف و تصویری زشت از خود برجای می نهد و کسی را نمی توان یافت که از قلبی سلیم و عقلی صحیح برخوردار باشد و ظلم و جور را به شدت طرد و نفی ننماید و از گسترده شدن سایه شوم و تاریک آن بر زندگانی مردم احساس رنج و اندوه نکند.
ستم کردن بر هر کس امری نکوهیده و مذموم است و شرع و عقل آن را برنمی تابند و به معارضه با آن برمی خیزند و « مظلوم » در هر جا و هر شخص که باشد باید حمایت شود.
اگرچه مظلومان ـ هرکس و در هر موقعیت که باشند ـ همه مظلومند و تحت سیطره ظلم و ستم قرار دارند لکن برخی از آنان که هیچ پشتوانه ای ندارند و مستمسکی نمی یابند و فقط دست نیاز به درگاه حضرت بی نیاز می گشایند و او را از ژرفای جان صدا می زنند و به نصرت و یاری می طلبند و جز به لطف و رحمت و مساعدت او چشم امید به جایی و کسی ندارند مظلوم ترین هستند.
آموزه ذیل از حضرت امام حسین (ع ) این مظلومان را معرفی می کند و درس و پیام های آگاهی بخش به ما منتقل می نماید :
« ایاک و ظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله »
« از ستم کردن بر کسی که جز خدا کس و یاوری نداری اجتناب و دوری کن . » (1 )
بر مبنای این کلام ژرف تامل در آنچه که در ذیل می آید ضروری و عبرت زا می باشد :
1 ـ ستم کردن آسان است ولی پی آمدهای آن سخت و عواقب آن بی شمار می باشد .
آن کس که قصد و اراده ظلم و ستم می کند و حریم حیات و زندگی دیگران و آثار و موهبت های ناشی از آن را نادیده می انگارد و ناجوانمردانه ستم می آغازد مانعی را نمی یابد و خود را در انجام هر عمل خلاف توانا و قدرتمند می یابد لکن نمی داند که تاخت و تاز به حریم زندگی افراد جامعه که بسیار سهل و آسان صورت می گیرد عواقب سخت و ناگواری در پی خواهد داشت و نباید چنین بپندارد که گرفتاری و رنج های ناشی از این ستم ورزی یکباره بر او فرود می آید بلکه باید به صورت تدریجی آثار شوم این عملکرد تباه را به نظاره بنشیند که شب سیاه و طولانی ستم سپیده ظفر مظلوم را در پی خواهد داشت .
2 ـ در فرهنگ عمومی جامعه این باور و انگاره پذیرفته شده است که ظلم بر دیگران عاقبت خوبی ندارد و دیر یا زود ظالم را به بند می کشد و رسوای خاص وعام می کند. به تعبیری دیگر عواقب ناگوار ستم سرانجام دامنگیر ستمگر می شود و او را هر کجا که هست به دام می اندازد و به فلاکت می افکند. تو گویی تمام سنن و قوانین و علت و معلول ها در دل طبیعت دست به دست هم داده اند تا ظالم را ـ اگر چه دیر هنگام و به مرور زمان ـ اسیر سازند و به سزای عمل ننگین و تباهکاری هایش برسانند.
کنکاش در تعالیم و معارف اسلامی این نتیجه را به دست می دهد که این باور در فرهنگ عمومی صحیح می باشد و بدیهی است که از آموزه های دینی سرچشمه گرفته و از آن مجرا به صفحه ذهن و دل مردم نگاشته و ترسیم شده است .
3 ـ هر نوع ظلم و ستم و به هرکس و در هر کجا مذموم و ناپسند است و در فرهنگ غنی و جامع اسلامی به شدت نهی شده است و ظالم هر شخص و در هر جا و با هر موقعیت محکوم و مطرود می باشد. لکن در این میان برخی از مظلومان که از صالحان و وارستگان می باشند و جز خدا نمی خواهند و نمی جویند و همواره در هر شرایط با او معامله می کنند و جان و مال و آبروی خویش را در راه اعتلای دین بذل می نمایند شرایط خاصی پیدا می کنند و به طور طبیعی نظر و لطف و یاری و مساعدت ویژه حضرت پروردگار را جلب می نمایند.
کلام امام حسین (ع ) که می فرماید « از ستم بر کسی که یاوری جز خدا ندارد بپرهیزید » بر این وعده الهی صحه می گذارد که ظلم بر صالحان بی گناه و خداجویانی که پناهی جز خدا ندارند با عکس العمل الهی پاسخ داده می شود و اگر چه این پاسخ و واکنش طولانی گردد لکن به طور قطع و یقین به ظهور و عینیت درمی آید.
در آموزه های دینی تصریح شده است که خداوند متعال اعلام می فرماید : خشم شدید من بر کسی است که نسبت به آن که جز من یار و یاوری ندارد ستم کند(2 ) و نیز در آموزه های دینی آمده است : خداوند از کسی که در حق انسان مومنی ظلم و ستم کند انتقام خواهد گرفت (3 )
بنابراین ستمگران باید بدانند که اگر چه هر نوع ستم و در حق هر کس و در هر کجا امری زشت و خطرناک می باشد و معصیت بزرگ خدا محسوب می شود و بنابر سنن آفرینش با عاقبت تلخ و آثار ناگوار مواجه خواهد شد ولی ستم بر صالحان و پاکان که جز خدا را به یاری و یاوری نگرفته و نخوانده اند با عکس العمل شدیدتر که انتقام الهی می باشد مواجه خواهد شد و از همین رو باید به شدت از هر نوع ظلم و ستم به این افراد مظلوم و غریب و بی گناه اجتناب و پرهیز نمایند.
4 ـ در عرصه فعالیت های سیاسی به دلیل اهمیت خاصی که موضوعاتی چون سیاست قدرت حکومت ریاست و صدارت دارند « ستم » احتمال حضور بیشتری می یابد و به همان میزان که « ستم سیاسی » توسط « ستمگران سیاسی » وسعت دارد « مظلومیت سیاسی » و « مظلومان سیاسی » نیز دارای فراگیری و گستردگی خاصی می باشد.
علت این وسعت و آثار و پی آمدهای ناشی از آن مشخص است و همگان واقف هستند و اذعان دارند که در فعالیت های سیاسی و به ویژه در دوره های « انتخابات » حضور جریان های فکری و احزاب سیاسی بیشتر است و تلاش ها برای راه یافتن به مراکز قدرت فزونی می یابد و به طور طبیعی در این فعالیت های وسیع و مستمر همواره « خوب و بد » و « سالم و ناسالم » و « خدمتکار و خیانتکار » وجود داشته و دارند و آگاهی و دقت « مردم » از یکسو و « مراکز تحقیق و شناسایی » از سوی دیگر احتمال ورود ناپاکان و آلودگان سیاسی را به مراکز حکومتی کمتر می کند و راه را برای ورود صالحان کاردان و فکور و خدوم همواره می نماید.
تردیدی وجود ندارد که در هنگامه های انتخابات « ستم سیاسی » از جانب افراد و عناصر ناسالم و گروه ها وجریان ها و جناح های سیاسی فرصت طلب علیه صالحان و وارستگان شدت می یابد و جنگ روانی و بازار تهمت و دروغ و شایعه علیه این افراد رونق می گیرد و به این ترتیب « ستم » هم در مرتبه ای بالا و هم در سطح وسیع علیه « مظلومان سیاسی » از میان افراد و شخصیت های دلسوخته دین و ملت و کشور شدت می یابد و این نوع ظلم به تصریح آموزه های دینی از بدترین و زشت ترین مراتب ظلم به شمار می رود(4 )
تردیدی وجود ندارد همچنان که صالحان مظلوم در سایر عرصه ها مورد توجه و حمایت خداوند می باشند و از آنجا که به او پناه برده و یاوری جز او ندارند در معرض ریزش باران لطف و رحمت الهی قرار می گیرند در عرصه های سیاست نیز مورد حمایت خداوند قرار می گیرند و به میزان شدت مراتب ظلمی که بر آنان فرود می آید و غربت و مظلومیت دردناکی که تحمل می کنند هم پاداش وصف ناپذیر الهی دریافت می دارند و هم تحت الطاف و توجهات و یاری رسانی حضرت پروردگار واقع می شوند که اینان جان و مال و آبرو و حیثیت خویش را خالصانه و صادقانه و برای احیای دین خدا و استقرار نظام سیاسی و حکومتی اسلام به قربانگاه عشق الهی آورده اند و از فدا کردن هیچ چیز در این راه باک و هراس ندارند و طبیعی است که خداوند قادر متعال همچنان که در قرآن کریم تصریح فرموده است به نصرت و یاری آنان می پردازد . (5 )
برای کسانی که در عرصه فعالیت های سیاسی حضور داشته و دارند و به صراحت تحرکات جریان ها و احزاب و جناح های سیاسی مختلف را زیرنظر گرفته و می گیرند این یک واقعیت انکارناپذیر است که صالحان و وارستگان فکور و خدوم اگرچه دیرتر لکن سرانجام از محاق ابرهای تیره و تار تشکیک و تخریب و نیرنگ سازی ها و فتنه گری های معاندان خارج می شوند و مردم و به ویژه همان کسانی که ناآگاهانه ابزار دست جریان های فاسد سیاسی قرارگرفته و خود باعث غربت و مظلومیت عناصر پاک و خدمتگزار شده اند حقیقت را در می یابند و از بیراهه هایی که رفته اند به « راه » باز می گردند.
پاورقی :
1 ـ تحف العقول ابومحمد حرانی انتشارات اسلامیه ص 251
2 ـ مجموعه ورام ابوالحسن ورام بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی ج 1 ص 118
3 ـ نهج الفصاحه ترجمه و تنظیم ابوالقاسم پاینده انتشارات جاویدان حدیث 1042
4 ـ غررالحکم تنظیم موضوعی سیدهاشم رسولی محلاتی دفتر نشر فرهنگ اسلامی ج 2 ص 58
5 ـ قرآن کریم آیه 7 از سوره محمد آیه 14 از سوره توبه آیه 34 از سوره انعام
آن کس که ستم می آغازد مانعی را نمی یابد و خود را در انجام هر عمل خلاف توانا و قدرتمند می یابد لکن نمی داند که تاخت و تاز به حریم زندگی افراد جامعه که بسیار سهل و آسان صورت می گیرد عواقب سخت و ناگواری در پی خواهد داشت و نباید چنین بپندارد که گرفتاری و رنج های ناشی از این ستم ورزی یکباره فرود می آید بلکه باید به صورت تدریجی آثار شوم این عملکرد تباه را به نظاره بنشیند که شب سیاه و طولانی ستم سپیده ظفر مظلوم را در پی خواهد داشت .
در هنگامه های انتخابات « ستم سیاسی » از جانب افراد و عناصر ناسالم و گروه ها و جریان ها و جناح های سیاسی فرصت طلب علیه صالحان و وارستگان شدت می یابد و جنگ روانی و بازار تهمت و دروغ و شایعه علیه این افراد رونق می گیرد و به این ترتیب « ستم » هم در مرتبه ای بالا و هم در سطح وسیع علیه « مظلومان سیاسی » از میان افراد و شخصیت های دلسوخته دین و ملت و کشور شدت می یابد.
برای کسانی که در عرصه های فعالیت های سیاسی حضور داشته و دارند و تحرکات جریان ها و احزاب و جناح های سیاسی مختلف را زیر نظر گرفته و می گیرند این یک واقعیت انکارناپذیر است که صالحان و وارستگان فکور و خدوم اگرچه دیرتر لکن سرانجام از محاق ابرهای تیره و تار تشکیک و تخریب و نیرنگ سازی ها و فتنه گری های معاندان خارج می شوند و مردم به ویژه همان کسانی که ناآگاهانه ابزار دست جریان های فاسد سیاسی قرار گرفته و خود باعث غربت و مظلومیت عناصر پاک و خدمتگزار شده اند حقیقت را درمی یابند و از بیراهه هایی که رفته اند به « راه » بازمی گردند


88/9/10
11:16 عصر

صیهونیسم

بدست کیوان محمودی در دسته *

تئودور هرتسل بنیانگذار صیهونیسم

صهیونیسم یک جنبش قومی‌گرا، و سیاسی است که خواستار بازگشت همه? یهودیان به سرزمین مادری آنها می‌باشد. این سرزمین همان اسرائیل بعلاوه فلسطین کنونی است که قوم یهود از حدود ???? سال پیش تا سال ??? میلادی (که امپراتوری روم آنها را پراکنده ساخت) در آن ساکن بوده‌اند.

صهیونیسم، اعتقادات یهودیان پراکنده در سرتاسر جهان را تحت شعاع قرار می‌دهد و آنها را ترغیب به مهاجرت به اسرائیل می‌نماید. به همین علت در ابتدا یهودیان با هر عقیده‌ای، چه چپ، چه راست، چه مذهبی و چه سکولار به این جنبش پیوستند. پس از مدتی که اختلافات عقیدتی در آنان بروز کرد صهیونیسم به شاخه‌های دیگری مانند «صهیونیسم مذهبی»*[?]، «صهیونیسم سوسیال»*[?]، و «صهیونیسم تجدیدنظر طلب»*[?] تقسیم شد. با این حال تمام این شاخه‌ها در عقیده? پایه یعنی بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل و تشکیل دولت یهودی مشترکند[?]

مخالفت‌هایی با صهیونیسم در موارد مختلفی چون مخالفت‌های مذهبی، نحله? فکری ملی‌گرای رقیب، و اختلاف عقیده? سیاسی که این ایدئولوژی غیر اخلاقی یا غیر عملی می‌شمارد، بوجود آمده است.[?]

سال ???? میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت آراء، مصوبه‌ای را به تصویب رساند که در آن صهیونیسم به عنوان شکلی از اشکال نژادپرستی معرفی شده بود. این مصوبه در پی شرط گذاری اسرائیل به حذف آن، برای شرکت در کنفرانس صلح مادرید در سال ????، توسط سازمان ملل ملغی اعلام گردید

 

 


<      1   2   3   4   5      >