سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/25
11:0 صبح

فرمانبرداری و نیکی به والدین فضیلت و آداب آن

بدست کیوان محمودی در دسته اجتماعی

 ترجمه:

بر الوالدین فضله و آدابه

و اینک آدابی چند درباره رفتار با پدر و مادر که رعایت آنها لازم و ضروری است تا شاید که اندکی از دَیْن خود را نسبت به آنان ادا کرده. و قسمتی از آنچه که خداوند نسبت به آنان بر ما واجب گردانیده بپاداریم تا که خدایمان را راضی، روحمان را شاد، زندگیمان را شیرین و کارهایمان را آسان نموده و خداوند عمرمان را پر برکت نماید.

1- پیروی و فرمانبرداری از آنها و اجتناب و پرهیز از نافرمانی آنان: بر مسلمان فرض و واجب است که از پدر و مادرش فرمانبرداری نموده و از نافرمانی آنها بپرهیزد و اطاعت آنها را بجز شوهر که اطاعت و فرمانبرداری او مقدم بر اطاعت از پدر و مادر است بر اطاعت هر فرد دیگری مقدم دارد. مادامیکه بر معصیت و نافرمانی خدا و رسولش دستور ندهند. «یعنی اطاعت از والدین در معصیت خداوند جائز نیست. مثلاً چنانچه پدر و مادر به کفر و الحاد یا نافرمانی خدا دستور دادند بر فرزند لازم است که به احسان و نیکی خود نسبت به آنان تداوم بخشد اما در معصیت و نافرمانی از اوامر و دستورات خدا از آنان اطاعت ننماید».

2- نیکی نمودن به آنها: هم بوسیله گفتار و هم بوسیله کردارد «به قول و عمل و به هر وسیله ممکن.

3- فروتنی و تواضع: بوسیله فروتنی و تواضع نسبت به آنها و انجام دادن کارهایشان «خم شدن برای کارهایشان».

4- دوری از داد زدن بر سر آنها: بوسیله کلام ملایم و آرام سخن گفتن با آنها مهربانی کردن بهنگام صحبت و گفتگو و پرهیز از هر نوع درشتی و فریاد زدن بر سر آنهاست.

5- گوش دادن به آنها: بوسیله رو کردن به آنها هنگام صحبت کردن آنها و ترک قطع نمودن حرفها و کشمکش با آنها و پرهیز از هر نوع تکذیب و یا رد نمودن حرفهایشان.

6- خشنود و شاد شدن بدستورات آنها: ترک اظهار اندوه و بستوه آمدن و دلتنگ شدن از دست آنها همانطور که خداوند می‌فرماید: ?فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا?. (الاسراء: 23). به آنها اف مگو و بر سرشان فریاد مزن.

یعنی کلمه اف «وای و آه» را که علامت اظهار ناراحتی و بیانگر دلتنگی است بر سر زبان نیاورید تا ثابت شود که به دستورات آنها خوشحال و مسرور هستید.

7- گشاده روئی در حق آنها: بوسیله روبرو شدن با آنان با فراخی و خوشرویی و دوری و پرهیز از اخم کردن و ترشرویی.

8- اظهار دوستی و محبت به آنها: بوسیله سلام کردن به آنها، دستبوسی و روبوسی آنان و جادادن به آنها در مجلس.

9- با ادب و احترام نشستن در مقابل آنها: بوسیله درست نشستن و پرهیز از هر چه که آنها فکر کنند اهانت و بی‌احترامی به آنها است. مانند دراز کشیدن پا خنده پر صدا بحضور آنان دراز کشیدن و برهنه شدن، اشتغال به منکرات نزد آنان و غیر اینها که منافی ادب و احترام باشد.

10- پرهیز از منت گذاشتن و برخ کشیدن بخشش و یا خدمتی که نسبت به آنها انجام می ‌دهید: منت گذاردن، احساس و نیکی انسان را بهدر می‌ دهد و از عیبهای اخلاق است و زشتی آن هنگامی بیشتر می ‌شود که در حق پدر و مادر باشد.

11- مقدم داشتن حق مادر «بر پدر بهنگام انتخاب یکی از آندو»: از مواردی که باز رعایت آن لازم است مقدم داشتن نیکی و فرمانبرداری در حق مادر بر فرمانبرداری و توجه به پدر است. و آن بخاطر حدیث پیامبر است.

«لما جاء فی حدیث أبی هریرة (رضی الله عنه) قال: جاء رجل إلى النبی (صلى الله علیه وسلم) فقال: یا رسول الله! من أولی الناس بحسن صحبتی؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أبوک». مردی نزد رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) آمد و گفت: یا رسول الله! چه کسی شایسته‌ تر است که او را بعنوان هم صحبت و همدم برگزینم؟ پیامبر (صلى الله علیه وسلم) فرمود: مادرت. گفت: بعد از آن؟ فرمود: مادرت. گفت: بعد از آن. فرمود: مادرت گفت بعد از آن فرمود پدرت «تا سه بار فرمود مادرت و بعد فرمود پدرت».

12- عادت دادن فرزندان به نیکی کردن و فرمانبرداری: بطوریکه مرد خانه الگوی آنان شده و در حدّ امکان برای تقویت و تثبیت علاقه بین فرزندان خود و پدر و مادرش تلاش نماید.

13- اجازه خواستن از آنها و کمک گرفتن از رأی و اندیشه آنان: چه برای سفر با دوستان به صحرا یا در سفر خارج شهر برای تحصیل و غیر آن یا برای خارج شدن از منزل و اقامت در بیرون آن، اگر چنانچه اجازه دادند که هیچی و الا در صورتیکه اجازه نداد باید کوتاه آمد و آنچه را می‌ واست انجام دهد ترک کند «که خیر در آنست» بخصوص اگر تدبیر و رأی آنان مستدل و یا از روی دانش و فهم باشد.

برادر مسلمان! بدانکه نافرمانی و آزردن پدر و مادر: انکار و تکذیب نیکوئی و فضل، نمک نشناسی و دلیل حماقت و نادانی و فرومایگی است.

 


88/6/25
10:43 صبح

ایمان به روز قیامت و تاثیر آن بر مسلمان

بدست کیوان محمودی در دسته -مذهبی

                       ایمان به روز قیامت

                     و تاثیر آن بر مسلمان

و مراحل روز قیامت

 

 

 

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه أجمعین ومن تبعهم بإحسان إلی یوم الدین.

و بعد:

   با پیشرفت روز بروز جهان و ماشینی شدن زندگی بشر، مسلمانان نیز در دام زرق و برق دنیا افتاده و شب و روز برای بدست آوردن دنیا و متاع ناچیز آن اهتمام می ورزند، به منظور بیداری و انتباه از این غفلت و یادآوردن روز قیامت این جزوه مختصر و کوتاه به شما برادر و خواهر مسلمان تقدیم می کنم، امید این که مورد قبول و پسند واقع گردد، این را بخوان و بر اهل و خویشان نیز، بخوان، و آنها را به روز آخرت تذکر و یاد آوری بنما، آن روزی که خداوند درباره اش می فرماید:

 ?یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ?. (الشعراء: 88-89).

آن روزی که دارائی و فرزندان به کار نیاید، مگر کسی که با دلی خالی از شرک به بارگاه الهی حاضر بشود.

 

 

ایمان به روز قیامت و تاثیر آن بر مسلمانان

خداوند در سوره نبأ آیه 39 چنین می فرماید:

?ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآباً? .

یعنی: آن است روز حق و هر حقیقتی آشکار می گردد پس هر کسی که راه نجات خود را می جوید، راه رجوع و بازگشت به درگاه خدا بگیرد.

   روز آخرت مرحله مهم و با اهمیتی در زندگی انسان می باشد، و آن روز نمایان گر آنچه که برای انسان اتفاق می افتد می باشد، از هنگام مرگش تا اینکه در بهشت یا دوزخ مستقر شود.

   ما در این جزوه بطور خلاصه مراحل روز آخرت را برای شما ذکر می کنیم باشد که موجب بیداری ما از غفلت، و آمادگی مان جهت آن روز مهم و حساس گردد، و در این دنیا اعمالی را انجام بدهیم که در وقت خطرناک و بحرانی ما را سود و فایده برساند، و همچنین تأثیر ایمان به این روز (‌روز قیامت) نیز برای شما خواننده گرامی تقدیم می داریم تا اینکه هر کدام از ما در نفس خویش بنگرد که آیا تاثیری در نفس و ضمیرش ایجاد شده یا خیر؟، اگر تاثیر در نفس ما پیدا شده باید شکر و سپاس خداوند را بجای آوریم، وگرنه برای ایجاد و پیدا نمودن آن سعی و کوشش بنمائیم که خداوند با ماست و کمک مان می کند.

?وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ?. (العنکبوت:69).

و آنانکه جهاد و تلاش کردند در راه ما، البته راهنمائی و هدایت کنیم ایشان را به راه های خود و هر آئینه خدا با نیکوکاران است.

 

اثرات ایمان به روز آخرت

ایمان به روز آخرت تاثیراتی دارد که عبارت است از:

1- زندگی شرافتمندانه:

   اگر هر کدام از ما ایمان راسخ و کامل به روز قیامت داشته باشد، بدون شک و تردید به عبادت خداوند روی می آورد و مشغول عبادت می شود و از گناه و زشتیها پرهیز می نماید و در نتیجه شرافتمندانه و خوشبخت زندگی می کند.

شاعر می گوید:

ولست أری السعادة جمع مال         ولکن التقی هو السعید

سعادت و خوشبختی را در گردآوری مال مشاهده نمی کنم بلکه انسان پرهیزگار تنها سعادتمند می باشد.

شاعر شیرین سخن سعدی چنین می گوید:

   بزرگی نه به مال است پیش اهل کمال

                                   مال تالب گور است و بعد از آن اعمال

خداوند می فرماید:

?مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً...?. (النحل: 97).

هر که عمل نیک انجام داد، مرد باشد یا زن در حالیکه مومن و مسلمان است هر آئینه زنده داریمش زندگی پاکیزه ...

2- سنجش و دقت در گفتارو کردار:

   شخصی که به روز آخرت ایمان دارد و می داند که در برابر هر چیزی محاسبه می شود، شکی نیست که در هر کردار و گفتار خویش می اندیشد و دقت می نماید، هیچ عملی انجام نمی دهد و هیچ سخنی نمی گوید مگر اینکه راست و درست باشد زیرا که می داند خداوند در قرآن فرموده است:

?وَلا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً?. (الإسراء: 36).

 یعنی: آنچه به آن علم و یقین نداری پیروی نکن، زیرا که گوش و شنوائی و چشم و بینائی و دل و قلب و شعور، از همه اینها انسان مسئولیت دارد و پرسیده می شود.

3- سبقت جستن در اعمال نیک:

   هنگامی که شخص می داند چه اموری در این روز بسیار گرم و سخت اتفاق می افتد و می داند که هیچ چیزی سبب نجات وی نمی شود مگر عمل صالح، در این صورت به انجام دادن انواع کارهای نیک از قبیل نماز، روزه، صدقه، قرائت قرآن، امر به معروف و نهی از منکر، خوش رفتاری با مردم ورعایت حقوق والدین و همسایه ها و ... مبادرت می ورزد و در سبقت گرفتن در راه خیرسعی و تلاش می نماید.

?سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ...? (الحدید: 21).

یعنی:‌ بشتابید به سوی آمرزشی از پروردگارتان، و به سوی بهشتی که پهنای آن به پهنای آسمان و زمین است آماده ومهیا شده برای کسانیکه ایمان آورده اند به خدا و پیامبرانش.

4- ترجیح دادن آخرت بر دنیا:

        کسی که می داند و ایمان دارد که خداوند چه نعمتهائی جاویدان و همیشگی برای مؤمنان، و چه عذابها و شکنجه های پی در پی و همیشگی برای کافران، آماده کرده است، شکی نیست که دنیا را حقیر و کوچک شمرده و خاطرجمع و مطمئن می گردد که دنیا جز خانه ای موقت ومتاعی زودگذرا نیست پس خود را به خاطر دنیا ناراحت ونگران نمی سازد، در این دنیا پاکدامن و پرهیزگار زندگی می کند و برای رسیدن به منزله حقیقی وجاویدان سعی و تلاش می نماید، و قسم به خدا که آن منزل (یعنی بهشت) ارزش خستگی و کوشش زیاد را دارد.

چهار شنبه 25/6/1388


88/6/24
11:16 عصر

منزلت عرفان نزد روشنفکران دینی

بدست کیوان محمودی در دسته علمی


 

 

--------------------------------------------------------------------------------
 
سنت روشنفکری دینی نقش معتنابهی در پیشبرد مباحث نظری معاصر این دیار داشته است. بدون اینکه وارد مناقشات دلالت‌شناسانه شوم، تصور می‌کنم "روشنفکری دینی" بر معنایی دلالت می‌کند که می‌توان برای آن در جامعه ما مصادیقی چند سراغ گرفت؛ مصادیقی که با لحاظ کردن تمامی خصوصیاتشان ذیل مفهوم دیگری قرار نمی‌گیرند. اگر اهتمام اصلی روشنفکری دینی را به تعبیر اقبال لاهوری آشتی دادن میان ابدیت و تغییر قلمداد کنیم، روشنفکران دینی قبل از انقلاب عموماً می‌کوشیدند برای به دست دادن قرائت عقلانی و عصری از سنت دینی، آموزه‌ها و مؤلفه‌های جهان جدید را از دل دین استخراج کنند. مطابق با این تلقی، هم مفاهیم علم تجربی جدید و هم فلسفة جدید در دل سنت دینی به ودیعه نهاده شده بودند.

پس از انقلاب، رفته‌رفته این نحوه از رویکرد روش‌شناسانه و معرفتی به سنت دینیِ پیش رو رنگ باخت. "استخراج" جای خود را به "سازگاری" داد و روشنفکران دینی کوشیدند با جدی انگاشتن و پذیرش مقومات معرفتی جهان جدید، از ربط و نسبت میان مؤلفه‌های جهان جدید نظیر تجربة دینی، پلورالیسم، عقلانیت، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم و ... با آموزه‌های دینی سراغ بگیرند. در این راستا،"اجتهاد در اصول" در کنار "اجتهاد در فروع" مطرح شد تا مواجهة معرفتی جدی‌تر و بنیادی‌تری با آموزه‌های شاخه‌های مختلف سنت دینی اعم از کلام، فقه و اصول و ... در دستور کار قرار گیرد.
مطابق با این تلقی، بحث دربارة نسبت میان دین و دموکراسی، به عنوان نمونه، باید بدین نحو صورت‌بندی شود: آیا متدینان می‌توانند با اتخاذ سازوکار دموکراتیک ـ مبتنی بر درک متعارف از دموکراسی و حکومت دموکراتیک ـ امور خویش را سامان بخشند و در عین حال از تدین خویش دست نشویند؟ چه تلقی‌ای از دین با دموکراسی بر سر مهر است و چه درکی آن را بالمره به کنار می‌نهد؟ ....

در روزگار معاصر، روشنفکری دینی وجهة اصلی خویش را معطوف به قلمروهای کلام جدید، فقه و سیاست کرده و پرسش‌ها و مسائل جاری جامعة دینی ما را عموماً در این حوزه‌‌ها صورت‌بندی نموده‌است: چه رابطه‌ای میان دیانت و سیاست برقرار است؟ آیا دستاوردهای حقوق بشری جهان جدید موجه‌اند و برگرفتنی؟ که اگر نیستند، چه دلیلی می‌توان له این مدعا اقامه کرد؟ و اگر هستند، چه نسبتی است میان این آموزه‌ها و پاره‌ای از احکام فقهی دینی؟ آیا می‌توان میان ذاتیات و عرضیات دین تفکیک قائل شد؟ آیا تلقی داروینی از چگونگی تکامل انواع با آموزه‌های دینی سازگاری دارد؟ آیا تمامی گزاره‌های دینی واقع‌نمایند و اِخبار از عالم خارج می‌کنند؟ یا در متون دینی گزاره‌هایی یافت می‌شوند که شأن استعاری (metaphorical) داشته و کاشفیت از عالم خارج نمی‌کنند. آیا "گزارة خدا وجود دارد" به عنوان پایه‌ای‌ترین باور متدینان، به خودی خود موجه است یا احتیاج به مؤیدات معرفتی دیگری نیز دارد؟ آیا تجربة اشراقی ـ باطنیِ پیامبران نوعی تجربة دینی است یا مقوله‌ای به کلی دیگر است؟ آیا حجیت معتَقدات دینی نسبتی با نحوة به کار بسته شدن و تحقق آنها در طول تاریخ توسط متدینان دارد؟ آیا جامعة دینی می‌تواند با حفظ و پاسداشت شعائر و مناسک دینی، حکومت سکولار داشته باشد یا خیر؟ مرز میان حیطة خصوصی و حیطة عمومی کجاست؟ ...

بدون شک نمی‌توان منکر اهمیت پرسش‌های فوق‌الذکر شد. در جامعة دینی‌ای نظیر جامعه ما که در عین حال دوران گذار را طی می‌کند و نه دیگر به طور کامل سنتی است و منظومة معرفتی خویش را صرفاً بر مؤلفه‌های سنتی بنا می‌کند و نه به طور کامل دستاوردهای جهان جدید را پذیرفته، طرح و صورت‌بندی چنین مسائلی ضروری می‌نماید.
اما دربارة مواجهة روشنفکری دینی با عرفان و میراث عظیم عرفانی ـ معنوی‌ِ پسِ پشت، چه می‌توان گفت؟ به نظر می‌رسد بحث‌هایی که روشنفکری دینی در قلمرو عرفان و دغدغه‌های وجودی و به یک معنا تعامل معنوی ما با هستیِ پیرامون صورت‌بندی می‌کند، قویاً برآمده از سنت دینی است و در عین حال بکر و دست‌نخورده. به تعبیر دیگر، وقتی روشنفکری دینی از نسبت میان علم جدید و دین، سیاست جدید و سنت دینی، فلسفه (اعم از تحلیلی و قاره‌ای) جدید و دین، بسط عقاید دینی در طول تاریخ و ... سراغ می‌گیرد؛ در دستاوردهای دنیای جدید به دیدة عنایت می‌نگرد و آنها را برای به دست دادن فهمی عصری و موجه به کار می‌بندد. اما وقتی نوبت به سنت عرفانی می‌رسد و بحث پیرامون چگونگی سامان‌ یافتن سلوک معنوی متدینان در جهان معاصر عنوان می‌شود؛ دستاوردهای عرفای بزرگ و انسان‌های معنویِ سنن مختلف دینی بدون هیچگونه دخل و تصرفی تلقی به قبول می‌شود. اینکه آنها در دل چه جهان رازآلودی می‌زیسته‌اند و منظومة عرفانی آنها مؤلّف از چه مؤلفه‌های وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی بوده است، کمابیش مفروغ عنه انگاشته شده، ‌مورد بحث‌ نقادانه واقع نمی‌شود. اینکه تحولات شگرفی که در حوزة فلسفه جدید مشخصاً با ظهور کانت و ویتگنشتاین طی سده‌های اخیر اتفاق افتاده، چه تأثیری بر روی مدعیات عرفانی خواهد داشت، کمتر محل تأمل قرار می‌گیرد.

اینکه آموزه‌های وجودشناختی عرفانی نظیر وحدت حقه حقیقیه و تفکیک میان فیض اقدس و فیض مقدّس مقید به چه قیود معرفت‌شناسانه و دلالت‌شناسانه‌ای هستند، چندان به بحث گذاشته نمی‌شود. در عین حال، از انسان‌های امروزین که در دل جهان راز زدائی‌شده می‌زیند و بیش از اینکه با یقین و آفتاب و روشنایی سروکار داشته باشند با شک و تردید و فضای مه‌آلود دست و پنجه نرم می‌کنند و درکشان از انسان و هستی و مقولات وجودی‌ای نظیر مرگ، معنای زندگی، غم, ابدیت و ... تفاوت محسوسی پیدا کرده است، خواسته می‌شود که سلوک معنوی خویش را بسان گذشتگان و در دل نگاه سنتی به هستی سامان بخشند. وقوع چنین امری بعید می‌نماید. نمی‌توان از کسانی که علم و فلسفه جدید را جدی می‌انگارند خواست که مفروضات وجودشناختی، انسان‌شناختی و ... کسانی را که در دل جهان کبیر و رازآلود می‌زیسته‌اند، مورد وارسی قرار ندهند و در عین حال از منظر ایشان به عالم نگاه کنند. نگاه عرفانی به هستی در معنای متعارف کلمه متوقف بر پذیرش مفروضات وجودشناختی و انسان‌شناختی عرفا است. سنت‌گرایان به راحتی می‌توانند چنین کنند، چرا که با علم و فلسفة جدید بر سر مهر نیستند و حس نوستالژیکی نسبت به جهان گذشتة از دست رفته دارند و احیای آن نگاه رازآلود به هستی را در دستور کار خویش قرار داده‌اند. اما روشنفکران دینی به راحتی نمی‌توانند چنین کنند چرا که به دیدة قبول در دستاوردهای علم و فلسفة جدید نگریسته‌اند.

لازمة منطقی مدعای این نوشته این نیست که طایفة روشنفکران دینی نمی‌توانند از نگاه معنوی و عرفانی به عالم سخن بگویند و آنرا موجه نمایند؛ بلکه تأکید بر این مطلب است که در منظومة معرفتی پیشنهادیِ روشنفکران دینی، عرفان و نگاه عرفانی به هستی باید جای مناسب خویش را پیدا کرده و با درک ایشان از علم و فلسفه و منطق جدید، متناسب و متلائم گردد. چنین است که پروژة روشنفکری دینی به غایت قصوای خویش نزدیک‌تر می‌شود.

نوشته شده توسط کیوان محمودی در سه شنبه شب24/6/1388


88/6/24
11:11 عصر

متن مقاله ارئه شده درهمایش دین و مدرنیته

بدست کیوان محمودی در دسته علمی

آنچه روشنفکری دینی نیست

عبدالکریم سروش

معاشران گره از زلف یار باز کنید
دمی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
برو نمرده به فتوای من نماز کنید

 

آنچه روشنفکری دینی نیست:

روشنفکری دینی طریقت روشنفکران دیندار است. مدرسه ای فکری است که هم از تجربه بشری بهره می جوید هم از تجربه نبوی. و هیچکدام را در پای دیگری قربانی نمی کند و معتقد است که وحی کهن در دوران مدرن، همچنان چیزهای فراوان برای گفتن و آموختن دارد و انبان افادتش تهی نشده است. روشنفکری دینی را به فرقه یی مذهبی یا حزبی سیاسی فروکاستن جفاست گرچه استعداد آن را دارد که در دو عرصه سیاست و دیانت دگرگونی های عظیم بیافریند.

 روشنفکران دیندار، روشنفکرند چون به عقل مستقل از وحی باور دارند و از آن تغذیه می کنند و چراغ خرد در دست برای یافتن حقیقت و سوختن ظلمت روان اند. و دینداراند چون ایمان محققانه شان نه بر تقلید بنا شده است نه بر تعبد نه بر ارث نه بر جبر، نه بر هوس نه بر عادت، نه بر ترس و نه بر طمع. بل از دل سنجشی عقلانی یا تجربه یی روحانی برآمده است و مستمرا تطهیر و تکمیل می شود. روشنفکری دینی یک هویت سیال است چرا که خردورزی و حقیقت جویی و خرافه سوزی جز با سیلان همراه نیست. روحانی ندارد چرا که هر کس در آن مدرسه،روحانی خویشتن است. خانقاهی است بی شیخ که شیخانی بی خانقاه در آن ساکن اند.

 مقولاتی چون ارتداد، بدعت، کافر، مومن... در آن راه ندارد چرا که این مقولات تابع قدرت سیاسی و دینی موجود است. متعلق به هویت جمعی دینداران معیشت اندیش است که دینداریشان جبری، علتی، ارثی، معیشتی، هویتی، تعبدی و تقلیدی است. مدرسه روشنفکری دینی که هر روز در آن صد طوفان نوح و طغیان روح رخ می دهد و گردشگاه گردش های عنیف فکری است کجا میتواند به نام کفر و بدعت راه سیلان را بر خود ببندد و از ویرانی بهراسد؟

من چه غم دارم که ویرانی بود؟
زیر ویرانی گنچ سلطانی بود

روشنفکری دینی اما به معنویتی آزاد از دین هم باور و التزام ندارد. مناسک، همواره قشر محافظ معنا بوده اند، و چه بهتر که این مناسک محافظ را از آموزگاران تجارب اشراقی و از طائران گلشن قدس یعنی پیامبران بگیریم که مجرب ترین شهسواران عرصه سلوک و فاتحان آفاق تجرداند. روشنفکران دیندار، دیندارند نه دین ساز، و تجربه اندوزی و دانش آموزی شان در مدرسه وحی نه از سر مصلحت که از روی ارادت و حقیقت است. شخصیت عظیم وعزیز رسول اکرم، تمام آن نعمتی است که خداوند به مسلمانان عطا کرده است و از تجربه و تعلیم این عظیم عزیز باید به تمام و کمال استفاده کرد.

روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحب ما دست بر کمر گیرند
قمر مقابله با روی او نیارد کرد
وگر کند همه کس عیب بر قمر گیرند

روشنفکری دینی به حکم آنکه معرفت اندیش و تجربت اندیش است، ایدئولوژی هم نیست یعنی ایدئولوژی گزینش گر و حرکت اندیش و اسلحه تراش.
ایدئولوژی ها که به جنبش و خیزش و مبارزه و گلاویز شدن با دشمن موجود، می اندیشند با حقیقت کم مهرند و آوردگاهی تنگ دارند و با شکست دشمن، خود نیز می شکنند و فرو می افتند. وسلاح هایی که با تصفیه واستخراج گزینشی، تراش موقت یافته اند، از تناسب می افتند و پاک بی اثر می شوند.

امام حسین(ع) و شهادتش که استثنائی در سلسله امامت بود، در دستان گزینشگر شریعتی بدل به قاعده می شود و بوعلی سینا که فخر فرهنگ ایران بود در پای ابوذر تحقیر می شود تا سلاح ایدئولوژیک لازم برای فروکوفتن سلطنت فراهم آید و اسلام انقلابی بر سکولاریزم سلطنتی پیروز گردد. همراه شدن نیتی صواب با روشی ناصواب کمترین عیبش این است که ناماندگار است.

روشنفکری دینی اهل نودوزی فقه با حیله های موقت شرعی هم نیست. امروزه فقیهانی لقب روشنفکر و نوآور گرفته اند که فی المثل با توسل به غیبت امام غائب، یا پرهیز از وهن اسلام می کوشند تا حکم سنگسار و درآوردن چشم و امثال آنها را لغو کنند. با حفظ احترام فقیهان اینها هرچه باشد نه روشنفکری است نه نوآوری چرا که زاده اجتهاد در اصول نیست. روشنفکری دینی قائل به اجتهاد در اصول است یعنی اجتهاد در کلام، در اخلاق، و نوفهمی نبوت و وحی و معاد و خدا...

با درکی تازه از انسان و معرفت و تاریخ و جامعه است که می توان حکم مرتد و مبدع تجدیدنظر کرد وگرنه همه چیز را به قرار سابق نهادن و صرفا به خاطر ملامت ملامتگران، حکم فقهی را موقتا تعلیق کردن، نه جهدی می خواهد نه اجتهادی. یک مصلحت اندیشی ساده و گذار است.

مطهری متکلم هم وقتی به قصه خاتمیت می رسد گمان می برد تنها چالشی که دنیای مدرن به اسلام خاتم دارد، چالش فقهی و حقوقی است ولذا می کوشد تا گرد واپس ماندگی را از دامن فقه بیفشاند و با یادآوری قواعدی چون "لاحرج" و "لاضرر" توانایی فقه را در حل مشکلات زندگی نوین به نمایش بگذارد. گویی این نکته پاک از ذهن توانای مطهری گریخته است که فقه بر پای خود هیچگاه نایستاده و نمی ایستد و به تنهایی توان تقویت خود یا توان دفاع از خود را ندارد و اگر از علم کلام و اخلاق و... مشروب نشود از آتش تشنگی خواهد سوخت. اگر باید در فقه نواوری شود باید خدای فقیهان، پیامبر فقیهان و... نیز نو شود. و این درست همان چیزی است که روشنفکری دینی خواستار آن است و در ذهن متکلمی معتزلی چون مطهری هم آن را نمی یابد.

مدرسه روشنفکری دینی سنتی و سنت گرا هم نیست گرچه سنت دینی را ارج می نهد و علم به آن را رکن رکین روشنفکری می داند و علم و عمل روشنفکران سکولار را هم به همین دلیل مبتلا به کاستی و سستی می یابد.
با این همه نه رستاخیز سنت را ممکن می بیند نه احیاء دوباره سنت را حلال مشکلات امروزین می شمارد. جهان امروز همانقدر حق بودن و زیستن دارد که جهان دیروز. و سخنی بی بنیان تر و بی برهان تر از آن نیست که قائل به برتری سنت بر مدرنیته یا مدرنیته بر سنت شویم. "تلک امه قد خلت، لها ما کسبت و لکم ما کسبتم."

روشنفکری دینی به درستی بر آن است که درک دینی گذشتگان همانقدر تحت تاثیر زمانه و متوازن با فرض های عصری شان بوده است که درک دینی امروزیان. و بر این باور است که هم رجال و نحن رجال. و آیا گذشته را فقط به دلیل قدمت، قداست نهادن، محض بی خردی و تیره رایی نیست؟

نه مدرنیته، استانه بهشت است نه سنت بهشتی در آستین داشت و آن شیطانی که پدر ما آدم را از بهشت بیرون افکند امروز هم به جد در فریبکاری است.
در نظر روشنفکری دینی، مهمترین خدمتی که دین می کند به اخلاق است نه به سیاست نه به تجارت نه به معرفت. انتظار اخلاقی از دین باید داشت و آن را نقد اخلاقی باید کرد. فقه را هم از نقد اخلاقی نباید مصون نهاد که امروز و سخت مستمند و نیازمند آن است.

و همین نقد اخلاقی است که فقه را هم تواناتر و هم پیراسته تر خواهد کرد و گره مشکلات آن را نه با توسل به عصر غیبت بل با توسل به اصل حق و عدالت خواهد گشود.

روشنفکری دینی به حکم روشنفکری واجد عنصر اعتراض و انتقاد نیز هست هم انتقاد به نظم سیاسی جهان هم اعتراض به نظم سیاسی ایران. علی الخصوص که نظام امروز ایران، مؤسس بر اساس دینی است و صورهٌ مدرن و مادهٌ شرعی و سنتی است، وای بسا که صورت و ماده اش مورد پسند روشنفکران دینی نیفتد. از این رو روشنفکران دینی در این نظام نه قدر می بینند و نه بر صدر می نشینند. نه طالع مسعود منقادان سیاسی را دارند نه اختر میمون مومنان سنتی را. نه کلامشان که وجودشان عین معصیت است. اما با حاکمان باید گفت اگر روزی عارفان مسلمان توانستند با طرافت عرفان عبوسی فقه را از چهره فرهنگ اسلامی بزدایند و به آن موزونیت و دلربایی جاودانه ببخشند و از مبتلا شدن به آفت یهودیت ان را برهانند، امروزه هم فقط روشنفکران دیندار، با قرائتی تازه از دین می تواننند سرایی و فضایی درخور برای ایمان بسازند و در این زمانه که سبب دانی موجب حیرت زدایی شده است، عقلانیتی سبب دان و حیرت آشنا را تأسیس کنند.
"قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی."

چنانکه دیده می شود روشنفکری دینی پیشینه ای و پیشانیی بلند دارد. از اعتزالیان گرفته که به عقل مستقل از وحی آبر و هویت دادند تا صدرالدین شیرازی که توانست تجربه عرفانی و تفکر برهانی و تعالیم وحیانی را در کنار هم بنشاند و گمان باطل ناسازگاری تدین و تفکر را رسوا سازد. آنان فرزند زمانه خود بودند و اینان هم اسیر دام و دانه خویش

روشنفکران دیندار باید خود و طریقت خود را نیک بشناسند و حرمت بنهند و از لوم لائمان و طعن طاعنان نهراسند. چه ننگی دارد دلبستگی به پیامبران و پیروی از حکیمان و همنشینی با عارفان و همنوایی با مجاهدان؟
آسیبی و آفتی که روشنفکری دینی را تهدید می کند یکی جدی نگرفتن خویش و دیگری پوشیدن جامه های ناباندام است. این طریقه، نه ایدئولوژیک است نه فقهی، نه سنتی نه فرقه مذهبی و نه حزب سیاسی بلکه جراغ مصطفوی است با شرار معتزلی!

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی

سه شنبه 24/6/1388 کیوان محمودی


<      1   2   3   4   5