سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/9/10
11:4 عصر

تعصّب

بدست کیوان محمودی در دسته مذهبی

اشاره

یکى از صفات رذیله انسانى تعصّب ناروا و «وابستگى غیرمنطقى به چیزى» است که انسان را از درک حق و برترى دادن آن بر باطل، باز مى دارد.

تعصّبهاى ناروا در طول تاریخ بشر مشکلات عدیده اى را به وجود آورده است. سدّ راه هدایت انبیا شدن، درگیریهاى ناروا و طولانى، و برترى دادن عدّه اى به ناحق و بدون لیاقت، همه ریشه در تعصبهاى ناروا دارد.

امروزه نیز در جهان، تعصّب باعث درگیریها، سلب آزادیها و خود محوریهاى نا به جا و به ناحق شده و مى شود. تعصب جاهلى، انسان را کور و کر نموده، از دیدن حق و قبول آن در هر جا و هر زمان باز مى دارد.

آنچه پیش رو دارید، بررسى مختصر این رذیله خطرناک در آیات و روایات است.

مفهوم واژه تعصّب

تعصّب از مادّه «عَصَبَ» در اصل به معناى رشته هایى است که مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پیوند مى دهد. سپس این مادّه به معناى هر نوع وابستگى شدید فکرى و عملى آمده است که غالبا بار منفى دارد؛ هر چند وابستگى مثبت نیز در مفهوم آن هست.

اقسام تعصّب

تعصّب و حمیّت به دو قسم مذموم و غیرمنطقى و ممدوح و منطقى تقسیم مى شود؛ هرچند غالبا این واژه در منابع دینى در بخش منفى و مذموم به کار رفته است.

اگر تعصّب و وابستگى انسان به امور غیرمنطقى همچون نژاد، قبیله و امثال آن باشد، تعصّب مذموم نامیده مى شود و در قرآن و روایات از آن به نام «تعصّب جاهلى» یاد شده است و اگر تعصّب و وابستگى نسبت به امور مثبت همچون دین و آیین و مذهب از روى علم و آگاهى باشد، به آن تعصّب مثبت و ممدوح گفته مى شود. در روایات نیز به این تقسیم اشاره شده است که به ذکر سه نمونه اکتفا مى کنیم:

1. امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه در بخشى از خطبه قاصعة مى فرماید: «فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِه؛ شراره هاى تعصّب و کینه هاى جاهلیّت را که در دلهاى شما پنهان شده است، خاموش سازید؛ زیرا که این تعصّب [ناروا] در مسلمانان از القائات و کبر و نخوت و فریبها و وسوسه هاى شیطان است.»

این جملات اشاره به عصبیت و تعصّب منفى دارد؛ امّا در ادامه خطبه به تعصّب مثبت اشاره مى کند و مى فرماید: «فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ ... فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْى؛ اگر بناست تعصّبى در کار باشد، پس تعصّب خود را براى اخلاق پسندیده و کارهاى نیک و امور نیکى که افراد با شخصیّت و بزرگان از خاندانهاى عرب داشتند، قرار دهید!... پس تعصّب بورزید در راه صفات ارزشمند، همچون: حفظ [حقوق[ همسایگان، وفاى به عهدها، اطاعت از نیکیها، سرپیچى از تکبّر، جود و بخشش و خوددارى از ستم.»

2. از امام زین العابدین علیه السلام درباره تعصّب سؤال شد. حضرت فرمود: «الْعَصَبِیَّةُ الَّتِى یَأْثِمُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا أَنْ یَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیَارِ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ لَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُحِبَّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُعِینَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ؛ تعصّبى که دارنده آن گناهکار شمرده مى شود، این است که انسان، بدکاران طائفه خود را از نیکوکاران طوایف دیگر بهتر بداند [و به خاطر این تعصّب بدان را بر نیکان مقدّم دارد] و از تعصّب [گناه آور] نیست که انسان به طایفه خود [علاقه و] محبّت داشته باشد؛ ولى تعصّب [ناروا] آن است که قومش را بر ظلم و ستم یارى دهد.»

جمله «لَیْسَ مِنَ الْعَصَبیّة» چون الف و لام در «اَلْعَصبیّة» عهد ذکرى است، مى خواهد بگوید: دوست داشتن قوم و قبیله تعصّب ناروا نیست، نه اینکه تعصّب روا و ممدوح هم نباشد؛ لذا این روایت مى تواند به عنوان شاهدى بر تقسیم تعصب باشد.

3. در حدیث دیگر، حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «لَمْ یُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیْرُ حَمِیَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ ذَلِکَ حِینَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فِى حَدِیثِ السَّلَى الَّذِى أُلْقِىَ عَلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله ؛ هیچ تعصّبى [انسان را] وارد بهشت نمى کند، جز [تعصّبى همچون] تعصّب حمزة بن عبدالمطلب و این زمانى بود که اسلام را برگزید به خاطر خشم به نفع پیامبر صلى الله علیه و آله در داستان [بى احترامى که به پیامبر صلى الله علیه و آله شد و] بچه دان حیوانى که بر پیامبر صلى الله علیه و آله انداخته شد.»

روشن است که تعصّب حمزه در واقع براى دفاع از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مقابل مشرکان بى ادب و بى منطق بود و تعصّب در دفاع از حق، تعصّب ممدوح و پسندیده است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از شهادت حمزه به شدّت براى او گریه کرد و با جملاتى به این تعصّب ممدوح اشاره نمود؛ آنجا که فرمود: «... یا حَمْزَةُ یا فاعِلَ الْخَیْراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا ذابُّ یا مانِعُ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللّه ِ؛ اى حمزه! اى انجام دهنده کارهاى خیر! اى برطرف کننده سختیها [از پیامبر]! اى دفاع کننده [از رسول خدا]! و اى دور کننده [دشمن] از برابر رسول خدا!»

حال، آنچه مورد بحث و پى گیرى قرار مى گیرد، تعصّب مذموم و نارواست؛ چرا که اطلاق تعصّب، غالبا به تعصّب مذموم انصراف دارد.

تعصّب در قرآن

در قرآن کریم داستانهاى فراوانى درباره تعصّب آمده که به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1. تعصّب اقوام گذشته

قرآن مى فرماید: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباوءُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ»؛ «[به حضرت هود علیه السلام ] گفتند: آیا به سراغ ما آمده اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما مى پرستیدند، رها کنیم! پس اگر راست مى گویى، آنچه را [از بلا و عذاب] به ما وعده مى دهى، بیاور! [ما آماده ایم.]»

پافشارى بر آنچه پدران پذیرفته اند بدون منطق صحیح و دلیل محکم، همان تعصّب جاهلى است. جالب این است که قرآن کریم این منطق پوچ و تعصّب کور جاهلى را در موارد متعددى از سوى اقوام انبیاء در مقابل آنان منعکس نموده است؛ چنان که قوم ابراهیم علیه السلام گفتند: «وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ»؛ «ما پدران خود را یافتیم که آنها (بتها) را عبادت مى کنند.»

و قوم موسى علیه السلام و فرعونیان نیز در برابر او گفتند: «أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «آیا آمده اى که ما را از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازى!»

و در عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز گفتند: «بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى کنیم.»

و قرآن جواب مى دهد که این منطق بى جاست و تعصّب کور جاهلى است: «أَ وَ لَوْ کانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ «آیا اگر حتى پدران آنها چیزى نفهمیدند و هدایت نیافتند [باز هم از آنان پیروى مى کنند]!»

گویا استقراء در بین اقوام گذشته تام مى شود که همه گرفتار تعصّب ناروا بودند؛ لذا قرآن به صورت یک قاعده کلّى و یک جمع بندى عمومى مى فرماید: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»؛ «و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو [پیامبر] انذار کننده اى نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن دیار گفتند: ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى کنیم.»

2. صلح حدبیّه و تعصّب مشرکان

مشرکان با اینکه در جریان صلح حدیبیه آیات و نشانه هاى حقّانیّت رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدند و متوجّه شدند، ولى به خاطر تعصّب کور جاهلى ایمان نیاوردند. قرآن به این جریان اشاره مى کند و مى فرماید: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُوءْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً»؛ [به خاطر بیاورید] هنگامى را که کافران در دلهاى خود تعصّب [و نخوت] جاهلیّت داشتند؛ پس [در مقابل، [خداوند آرامش و سکینه خود را بر رسول خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست.»

حمیّت از مادّه حَمْى (بر وزن حَمْد) به معنى حرارتى است که بر اثر عوامل خارجى در بدن انسان یا اشیاى دیگر به وجود مى آید. به همین دلیل، به حالت تَب، حُمّى (بر وزن کبرى) گفته مى شود.

سپس به حالات روحى همچون خشم و تکبّر و تعصّب، حمیّت گفته شده است؛ چرا که همه اینها حالتى آتشین در انسان ایجاد مى کند.

جالب اینکه در آیه فوق حمیّت به جاهلیّت اضافه شده که بیانگر تعصّبهاى برخاسته از جهل و نادانى است و سکینه که نقطه مقابل آن است، به خدا نسبت داده شده و به معنى آرامشى است آگاهانه و برخاسته از ایمان.

3. تعصّب اقوام بر علیه یکدیگر

قرآن کریم مى فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ»؛ «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى [نزد خدا[ ندارند. و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند [و بر باطل اند]؛ در حالى که هر دو دسته کتاب آسمانى را مى خوانند [و باید از این گونه تعصّبها برکنار باشند]. افراد نادان [دیگر، همچون مشرکان] نیز سخنى همانند سخن آنها گفتند. خداوند، روز قیامت درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، بین آنها داورى مى کند.»

این آیه نشان مى دهد که برتر دانستن یهود نسبت به مسیحیّت به صورت مطلق و یا برتر دانستن مسیحیّت نسبت به یهود به صورت بى قید و همین طور برتر دانستن هر قومى نسبت به قوم دیگر بدون علم و آگاهى و معیارهاى منطقى که مى توان گفت ناشى از تعصّب جاهلى و کُور است، خطا و اشتباه مى باشد.

اسلام معیار برترى را فقط تقوا و پاکى مى داند، نه مسائلى همچون: قوم، نژاد، موقعیّت شغلى و ثروت.

 


88/7/6
12:59 عصر

تحلیل خود ارضایی از دیدگاه علمی

بدست کیوان محمودی در دسته علمی*

تحلیل خود ارضایی از دیدگاه علمی
فروید، "پدر" علم روانکاوی، بر این باور است که برقراری رابطه جنـسی در انسان از دو خـواستگاه متفاوت نشات می گیرد. رویـکرد اولـیه غـریزی یـا فیزیـولوژیـک اسـت و دیـگری پـی آمد مـاهیـت نفسانی-عـاطفی انسـان ـاست. با در نظر گرفتن دیـدگاه فیـزیولوژیک، رابطه ی جنسی در نتیجه رشـد ویژگی های ابتدایی جنسی در افراد ایجاد می شود. به عبارت دیگر انسان ها زمانی که از نظر جسمی به رشد کافی میرسند، آمـادگی بـرقرای ارتبـاط جنسی را پیدا می کنند. (این دوران که بلوغ نام دارد، در خانم ها در سن 18 سالگی و در آقایون در سن 21 سالگی به آخرین مرحله ی خود می رسد
.)

در طول 7 سـال ابتـدایی زنـدگی، نیروی جنسی در یک پسر
بچه در تمام قسمت های بدن او توزیع می شود. از 7 تا 14 سالگی، نیروی جنسی به اعضای جنسی منتقل می گردد ( در آقایون بیضه ها و در خانم ها تخمدان) در این زمان تفاوت های ظاهری میان جنس مذکر و مونث پدید می آید.
در مردان استخوان ها قدری درشت تر شده و بدن عضلانی تر می شود، و به تدریج تن صدای آنها تغییر پیدا می کند. البته باید توجه داشت که این تغییرات با گذر زمان تکمیل می شوند. شروع این تغییرات حاکی از ابتدای سن بلوغ است. پس از آن منی و به مثابه آن اسپرم تولید می شود، ولی اسپرم ها در این زمان به بلوغ کامل نرسیده اند. بر اساس پژوهش های پزشکی، محققین بر این باورند که اسپرم ها در سن 18 سالگی شروع به بالغ شدن می کنند و در سن 21 سالگی مرحله ی بلوغ آنها تکامل پیدا می کند. در این زمان رشد بیضه ها و غدد مترشحه داخلی بدن نیز به آخرین حد خود می رسد.

ارتباط میان غدد جنسی و غدد درون ریز
در ارگانیسم بدن انسان 7 غده مترشحه داخلی وجود دارد. هر یک از این غدد هورمون های متفاوتی را ترشح می کنند که پیام های مختلفی را به اعضای دیگر منتقل میسازند. این غدد مسئول تنظیم و تعدیل عملکردهای مختلف بدن از جمله رشد، فشار خون، دمای بدن، میزان کلسیم، شکر، فسفر، و از همه مهمتر عملکرد جنسی افراد هستند. زمانی که هر یک از این غدد به نحوی قادر به نشان دادن واکنش درست از خود نباشند، بدن ممکن است با انواع و اقسام مختلف اختلالات مواجه شود. به همین دلیل است که برخی از افرادی که در غدد خود با اختلال روبرو می شوند، باید با استفاده از هورمون های مصنوعی نیازهای بدن خود را مرتفع سازند.
مهمترین غده درون ریز، غده هیپوفیز نام دارد. این غده توانایی آن را دارد که به کل غدد درون ریز شدت و یا کسرت عمل وارد کند. غده ی هیپوفیز همچنین از جمله مهمترین غده های جنسی نیز محسوب می شود.
غده معروف هیپوفیز که محور اصلی کنترل فعالیت های بیضه ای/تخمدانی است، کنترل کلیه ی تنظیمات جنسی در بدن خانم ها و آقایون را به عهده دارد.
در مردان این غده فعالیت های جنسی خود را از زمان بلوغ -یعنی درست وقتی که هورمونهایی را به منظور تحریک اعضای جنسی به خون می فرستد- کار خود را شروع می کند.
در خانم ها هم غده ی هیپوفیز در دوران بلوغ با ایجاد هورمون هایی که سبب تخمک گذاری در تخمدان ها می شوند، کار خود را شروع می کند. هر یک از تخمک ها حاوی هورمون های جنسی زنانه هستند که سبب ایجاد و گسترش خصوصیات زنانه در بانوان می شوند.

همه ی انسان ها در تمام طول زندگی خود دائماً در حال انتقال و تغییر شکل انرژی هستند. همه چیز در زندگی انسان ها شروع و پایانی دارد و رابطه جنسی نیز از این امر مستثنی نخواهد بود.
اندام های جنسی انرژی را تولید می کنند که باعث ایجاد تمایلات و گرایش های جنسی در افراد می شود؛ اما به منظور تولید یک چنین انرژیی، اندام های جنسی باید از منبع ذهنی تغذیه شوند. افکار و تصورات جنسی به عنوان مواد اولیه ی تولید اسپرم و انرژی جنسی محسوب می شوند. زندگی یک انسان از تلفیق یک اسپرم با تخمک شکل می گیرد. تنها یک اسپرماتوزوئید (نطفه) این توانایی را دارد که یک انسان جدید خلق نماید. گفته می شود که در هر بار انزال، مردها چیزی در حدود میلیون ها اسپرم از دست می دهند
در یک زمین کشاورزی زمانی که کشاورز تصمیم می گیرد دانه بکارد، بهترین انواع دانه ها را انتخاب می کند، زمین را به خوبی شخم می زند، و دو تا سه دانه می کارد –و نه میلیونها- و زمانیکه این دانه ها بزرگ شده و رشد کردند، از آنها استفاده کرده میوه هایشان را میخورد و زندگی می کند.
به عنوان مثال یک درخت لیمو را در نظر بگیرید. این درخت زمانی به مرحله تکامل خود می رسد که بتواند میوه های رسیده ی لیمو پرورش دهد. اما اگر کسی به این امر توجه نداشته باشد و میوه ها را پیش از رسیده شدن کامل از درخت بچیند، با این کار خود به رشد درخت صدمه وارد کرده و اجازه نمی دهد که درخت به رشد و تکامل نهایی خود برسد. این امر در مورد ارتباط جنسی نیز صدق می کند. اگر فرد پیش از رسیدن به بلوغ کامل بخواهد از انرژی جنسی خود استفاده کند، به بدن خود صدمات جبران ناپذیری وارد می کند که در زیر نگاه کوتاهی به این مشکلات خواهیم داشت.

ارتباط جنسی و ورزش
اخیراً محققان از وجود نیروی جنسی باخبر شده اند و سعی می کنند تا از این نیرو بـهره گـرفته و آن را بــرای موارد دیگری ذخیـره کرده و به کار گیرند. در ورزش مشت زنـی، هـر مـربی کارآمدی در حیـن دوره ی آمـادگی، بـوکسور خـود را برای 90 روز از بـرقـراری ارتـباط جنسـی منـع مـی کند تا هم انرژی او بیشتر شود و هم بتواند مشتهای محکمـتری بـه حـریف وارد کند. در تیمهای فوتبال نیز بازیکنان از 3 روز قبل از انجام بازی به حومه شهر انتقال داده میشوند تا انرژی آنها بر اثر بـرقـرای رابـطه جنـسی تحـلیل نـرود. در مسابقات قهرمانی جهان در سال 1986م. تیم ملی کشـور آرژانتـین از هـمه تیم ها مدت زمـان بیشتـری را در اردوی آمـــادگی به سر برد و نتـیجـه چه شد: بدون شـکست از مسـابقات بـیرون آمـدند. یـک گـزارش علمی اثبات می کند که: "تستـوسترون نقـش مهـمی را در شـکل دهـی رفتار افراد بازی می کند. این هورمن به عنـوان نوعی محرک شناخته میشود که در کلیه حالات فردی، از جمله عصبانیت و پرخاشگری نیز تاثیر گذار است."
بنابر گزارش فوق در یک بازی فوتبال به راحتی می توان تشخیص داد که کدام یک از تیمها برنده خواهند شد: "تیمی که در رگ های خونی بازیکنانش میزان تستوسترون بیشتری موجود باشد."
در "ناسا" که معتبرترین مرکز پژوهش های علمی جهان به شمار می رود، فعالیت های جنسی کلیه ی دانشمندانی که در آنجا مشغول به فعالیت هستند، تحت کنترل است تا پژوهشگران همیشه بتوانند در بهترین وضعیت مممکن ذهنی و جسمی قرار داشته باشند.

در گذشته مردهای یونان باستان تا سن 140 سالگی عمر می کردند. تا همین چند وقت قبل هم مردم به راحتی تا سن 90 سال عمر می کردند، اما این روزها به دلیل بروز پاره ای از مشکلات نظیر خودارضایی، آزار و اذیت های جنسی، غذاهای صنعتی، استفاده از هورمون های مصنوعی (که مصارف مختلفی دارند، نظیر: چاق کردن و بزرگ کردن زودرس جوجه ها و احشام) فرایند سالخوردگی از سنین پایینی (تقریباً 35 سالگی) شروع می شود. در کل دنیا افراد انگشت شماری هستند که از نظر اقتصادی کنترل همه افراد را به دست گرفته اند. این افراد از قدرت رابطه جنسی نیز به خوبی اطلاع دارند؛ به همین دلیل کلیه ی امکانات موجود را فراهم می آورند تا ذهن انسان های دیگر را تنها به این امر متمرکز کرده، عقل را از سر آنها بپرانند و کاری کنند تا آنها مطابق میلشان عمل کنند. آنها به خوبی می دانند که انسان های کم عقل، سرشار از شهوت هستند، بر روی امیال جنسی خود هیچ گونه کنترلی نداشته و به راحتی میتوان آنها را مطیع خود ساخت.

تئوری های پوچ مدرن در مورد ارتباط جنسی
نوگرایانی که بر روی ارتباط جنسی تحقیق و بررسی می کنند، به سادگی به خود اجازه می دهند که قدرت و حق انتخاب جوانان را از بین ببرند. برخی از آنها مواردی نظیر "خود ارضایی" را به جوانان پیشنهاد می کنند. کینسی، مستر و جانسون که به عنوان پایه گذاران مطالعات جنسی نوین شناخته می شوند بر این عقیده اند که یک جوان می تواند چندین مرتبه در طول روز خود ارضایی کند چراکه علم پزشکی هیچ گونه تاثیر جانبی خطرناکی را پیدا نکرده که مربوط به خودارضایی باشد. آنها بر این باورند که اهمیت خود ارضایی به ویژه در زمان بلوغ که خصوصیات های زنانه و مردانه در افراد بروز می کند از اهمیت بیشتری برخوردار می شود و به همان اندازه که در مردها اهمیت دارد برای خانم ها نیز مهم است. این افراد حتی معتقدند که زن و مرد می توانند در طول زمان قاعدگی ، با هم ارتباط جنسی داشته باشند؛ اما پژوهش های علمی اثبات کرده اند که برقراری رابطه جنسی در زمان قاعدگی خطرناک و در عین حال زیان آور است چراکه در این زمان مواد مرده و فاسد از بدن زن خارج می شود که اگر آلت تناسلی مرد با این مواد تماس پیدا کند آنها را جذب کرده، خواص آن از طریق خون به سلول های عصبی مغز انتقال پیدا می کند و بر روی قدرت جنسی مرد تاثیر نامطلوبی می گذارد. تعداد دیگری از این محققان معتقدند که برقراری ارتباط جنسی از راه مقعد بلامانع بوده و می تواند بر طبق توافق طرفین انجام پذیرد. در مقابل این ادعا باید اظهار داشت که هر یک از ارگان های بدن برای انجام دادن کار خاصی ایحاد شده اند و عملکرد مقعد نیز تخلیه مدفوع است. افرادی که این کار را انجام می دهند به عضلات همکش و تنگ کننده ی باسن (Sphincters) خود آسیب وارد کرده و سبب بروز بواسیر و سایر عفونت های شدید روده و اثنی عشر می شوند. شایان ذکر است که برقراری یک چنین روابطی به عنوان عمده ترین عامل انتقال بیماری های جنسی از جمله ایدز در میان مردهای هم جنس باز تلقی می شود.

ارتباط خودارضایی با ضعف جنسی و انزال زودرس
مثالی که پیشتر در مورد زمین کشاورزی، درخت لیمو، و رسیدن دانه های لیمو برایتان بازگو کردیم را یک بار دیگر در ذهن مجسم کنید. ما در آن قسمت عنوان کردیم که اگر اولین برداشت پیش از رسیدن کامل میوه ها باشد، و کشاورز میوه های نارس را از درخت بچیند، عمر درخت کم شده، و توانایی باروری آن نیز به شدت کاهش پیدا میکند. این امر در مورد حیوانات نیز صدق میکند به همین دلیل هم هست که دامپزشکان اهمیت بسیار زیادی برای این امر قائل هستند. باید بدانید که مطلب فوق در مورد انسان ها نیز صحت پیدا می کند. اگر آقایون شروع کنند به برقرای روابط زیاد جنسی با افرا مختلف، و یا پیش از رسیدن به سن 21 سالگی، خود ارضایی را تجربه کرده باشند -یعنی زمانی که اسپرم ها به بلوغ کامل نرسیده اند- این امر خلل جبران ناپذیری را به قوای جنسی شان وارد می کند و بعدها عواقبی را در زندگی جنسی شان به وجود خواهد آورد. زمانی که مرکز فعالیت های جنسی به دلیل وجود مزاحمت هایی نظیر خود ارضایی و یا آزار و اذیت های جنسی نتواند به درستی رشد پیدا کند، اندوخته قوای جنسی از سن 35 سالگی به بعد رو به تحلیل می رود و این مورد نه تنها تاثیر نامطلوبی بر روی دستگاه تناسلی می گذارد بلکه عملکرد کلیه سیستم های بدن را نیز تحت الشعاع قرار می دهد: دستگاه هاظمه، گردش خون، عملکرد غدد مترشحه، سیستم عصبی و ...
این افراد به سرعت از سن 35 سالگی به بعد شاهد فرایند سالخورده شدن خواهند بود. خیلی زودتر از حالت طبیعی توانایی هایشان را از دست می دهند و متاسفانه خیلی سریع روانه گورستان خواهند شد. در چنین شرایطی ارگان های جنسیشان نیز دچار اختلالات مختلفی شده و انواع بیماری های گوناگون جنسی به همراه بیماری هایی نظیر اختلال سیستم عصبی و دگرگونی سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک و غدد درون ریز می شوند.
خودارضایی که از جمله نقص های فردی به شمار می رود، سبب ایجاد تصورات شهوانی در ذهن فرد می شود. در دراز مدت فرد عدم تمایل جنسی نسبت به جنس مخالف خود را پیدا می کند، از نظر ذهنی خسته می شود، و دچار ناتوانی های جنسی خواهد شد.
ساموئل اون ویر در بخش 9 کتاب خود با عنوان "ازدواج موفق" اینطور می نویسد که: "تصورات جنسی و تخیلات شهوانی سبب ایجاد ضعف جنسی و ذهنی می شوند. شاید در نگاه اول اینگونه افراد نرمال به نظر برسند و مانند افراد عادی تحریک پذیر باشند، اما زمانی که می خواهند با طرف مقابل ارتباط برقرا کنند و خواسته های او را براورده سازند، به سرعت ارضا می شوند، آلت تناسلی به حالت اولیه باز می گردد، در بدترین حالت ممکن قرار می گیرند، و دچار ناامیدی و افسردگی می شوند. آنها در توهمات جنسی خودشان را غرق کرده اند که این توهمات هیچ ارتباط و یا شباهتی به دنیای واقعی ندارند. به همین دلیل هنگامیکه در شرایط طبیعی قرار می گیرند، نمی توانند از خود واکنش مناسب نشان داده و شکست می خورند. "ضعف جنسی-ذهنی ترسناک ترین تراژدی است که می تواند برای هر زن و یا مرد با احساس و با منطقی اتفاق بیفتد."
زمانیکه یک فرد جوان دست به خود ارضایی می زند، بازه زمانی، برای او هیچ اهمیتی ندارد و ترجیح می دهد که هر چه سریعتر خود را تخلیه کند. در علم روانشناسی این امر نهایتاً منجر به بروز عارضه ی انزال زودرس در فرد می شود. علاوه بر این، استمناء سبب انبساط عضلات اسفنکتر می شود که این عامل به نوبه ی خود موجبات انزال زودرس را بیش از پیش فراهم خواهد آورد.
از سوی دیگر نباید از این امر غافل شد که "ملاتونین" هورمون بی چون و چرای جوانی است. فرایند سالخوردگی مستقیماً به ترشح این هورمون در بدن بستگی دارد. این هورمون در زمان جوانی به وفور در بدن ترشح می شود و از سن 25 سالگی به بعد ترشح آن در بدن کاهش پیدا می کند. خود ارضایی، به ویژه در زمان جوانی، باعث از دست رفتن میزان بسیار زیادی ملاتونین در بدن می شود. این امر غده ی کاجی شکلی که در بدن ملاتونین ترشح می کند را ضعیف کرده، خاصیت مغناطیسی موجود در این غده را کاهش می دهد و بطور کلی سبب کاهش طول عمر آن می گردد.
روابط جنسی نامشروع با افراد متعدد نه تنها از نظر فیزیکی مضرات بیشماری را در بردارد، بلکه می تواند از نظر روحی و ذهنی نیز بر روی افرادی که این کار ار انجام میدهند، تاثیرات نامطلوبی بگذارد. افرادی که در مکالمات محرک جنسی شرکت میکنند، کسانی که به خواندن مجلات محرک جنسی معتاد هستند، و کسانی که به تماشای فیلم های ضد اخلاقی جنسی گرایش دارند، مبحث ظریف و مطبوع رابطه جنسی را به صورت وحشیانه، به دور از انسانیت، و تنها با رضایت ذهنی با نکبت و بدبختی همراه می سازند. انسان ها باید یاد بگیرند که چگونه می توانند هوشمندانه زندگی کنند.

عواقب خودارضایی
با توجه به رویکرد نفسـانی-عـاطـفی رابـطه جنـسی، فـرویـد معتـقد است که رابطه جنسی محصول گردهمایی یک زن و یک مرد است کـه یـکدیـگر را دوسـت بـدارند و مکمل یکدیگر باشند.
به همین دلیل هم هست که فروید خود ارضایی را یک نقص فردی نـامگـذاری مـی کند (بـه این دلیل که طرف دوم در این ارتباط وجود ندارد مگر در خیال). در حین خود ارضایی فرد اگر مرد بـاشــد، یک زن را در ذهن خود مجسم می کند و اگر زن بـاشد یک مرد را در ذهن خود مجسم کرده و با او وارد رابـطـه جنسی می شود. در این حال خستگی چند برابر می شود، چرا که فرد هم از نظر جنسی از خود کار می کشد و هم از نظر ذهنی. تصویر شریک جنسی خیالی، مانند یک لوح در ضمیر ناخودآگاه فرد حک می شود و سبب بروز انزال های شبانه ناخواسته می شود. به این ترتیب که فرد هر چقدر بیشتر خود ارضایی کند، میزان این انزال های شبانه افزایش می یابد.
دمای خارجی بدن انسان 98 درجه فارنهایت است و دمای درونی آن 100 درجه فارنهایت. این دما در زمان خود ارضایی افزایش پیدا می کند. زمانیکه انزال به واسطه خود ارضایی پدید می آید، حرکات کرم وار جذب در کیسه ی منی ایجاد می شوند، اما به دلیل خود ارضایی، کیسه ی حاوی منی خیلی زودتر از زمان مقرر تخلیه گردیده است. فرایند طبیعی بدین گونه است که کیسه های منی سعی می کنند تا خود را پر کنند، اما از آنجایی که منی خیلی زودتر از بدن خارج شده، چیزی جز هوای مرطوب از طریق آلت تناسلی مرد جذب نخواهد شد. این هوا بعداً از طریق کیسه منی به سیستم لنفاوی انتقال داده می شود، سپس به مغز انتقال پیدا کرده و باعث ایجاد شک دمایی شده و فضای سردی را میان ماده ی مغزی و سلول ها ایجاد می کند و این امر واکنش نرمال ماده مغزی، سیستم عصبی و جسمانی را مختل می سازد.
کیسه منی می بایست به جای جذب هوا، اسپرم جذب کند، اما این امر مقدور نخواهد بود چراکه اسپرم ها قبلاً آزاد شده اند. علاوه بر این جذب هوا از جذب مایع خیلی ساده تر است.
ساموئل اون ویر، فیلسوف، انسان شناس، و محقق امور جنسی و روانشناس بخش مطالعات جنسی، در کتاب خود با عنوان "یادگیری علوم فردی" در مورد این هوای سرد جذب شده تصریح می دارد که: " در خصوص افرادی که به شخصه استمناء می کنند، به راحتی می توان گفت که چه ایرادی می تواند بوجود آید. زمانی که آنها خود ارضایی می کنند، در حال ارتکاب به جرم در برابر طبیعت هستند. وقتی انزال به واسطه خود ارضایی پدید می آید، حرکات کرم وار جذب ایجاد می شوند که این حرکات برای هر مردی کاملاً قابل درک و تشخیص است و به واسطه ی تاثیر خالی بودن کیسه های منی، این کیسه ها سعی می کنند تا خود را پر کنند و به همین دلیل هوای مرطوب از طریق آلت تناسلی مرد با همان حرکات کرمی شکل، جذب می شود. این سیگنال ها به مغز فرستاده می شوند، به همین دلیل مایع مغزی زیادی در این میان از بین می رود، و در نتیجه فرد از نظر ذهنی خسته می شود. بد نیست بدانید که تعداد بیشماری از مردها به دلیل عمل منفور خودارضایی دیوانه شده اند. مغزی که پر از هوا شود دیگر توانایی تفکر ندارد و قابلیت های ذهنی خود را به طور 100% از دست خواهد داد. به همین دلیل ما هم این عمل نادرست را 100% محکوم می کنیم.
اسپرم ها حاوی رمز ژنتیکی DNA (اسید دی اکسی ریبونوکلئیکDeoxyribonucleic Acid)، RNA یا اسید ریبونوکلویک (Ribonucleic Acid)، آنزیم ها، کلسیم، فسفر، نمک های بیولوژیک، و تستوسترون می باشند. زمانیکه استمناء صورت می پذیرد، کلیه ی این اجزای حیاتی از بدن فرد بیرون کشیده می شوند و اگر فرد در دوران بلوغ قرار داشته باشد، امکان رشد کافی را پیدا نمی کند و نیرویی که در این مواد وجود دارد، جذب نشده و از بدن او خارج می شوند.
از آنجایی که میزان زیادی کلسیم به همراه منی از بدن خارج می شود، فرد احساس خستگی شدید در استخوان ها می کند و ممکن است دچار کوفتگی پا شود. لازم به ذکر است که استخوان های تنومند نشان دهنده ی میزان قدرت فرد هستند. همانطور که می دانید گلبول های قرمز خونی و پلاکت ها در مغز استخوان تولید می شوند. فرد جوانی که خودارضایی می کند، اجازه نمی دهد که مایع مغز استخوان به خوبی شکل بگیرد و باید تا آخر عمر خود شاهد عواقب آن باشد. زمانیکه فسفر بیش از حد طبیعی به واسطه خودارضایی از بدن خارج می شود، مشکلات عصبی از قبیل رعشه برای فرد ایجاد می شود. در زمان خود ارضایی لسیتین نیز از بدن خارج می شود که این امر سبب فرسودگی سیستم عصبی می شود و به مرور زمان موجبات بیحالی، ضعف اعصاب و نهایتاٌ مرگ تدریجی سلول های عصبی را فراهم خواهد آورد.

تئوری های پوچ محققان جنسی نوگرا
دکتر اسـپایـتک متخصص برجسته کالبد شناسی امریکایی و رئـیس جامعه عصب شناختی نیـویورک در کـتـاب خـود بـا عنوان "انرژی خالق" اظهار میدارد کـه جنـون هـای متفاوتی بـه واسـطه ی خـود ارضایی و آزار و اذیت های جنسی پدید خـواهد آمـد، چراکه مایـع مـغزی ابتـدا سـرشـار از لسیـتـین است و سپس بـواسطه انـزال غیـرمترقبه، از لسیتین خالی می شود. به همین دلیل ارگان ها بـه جـای آن باید از سایر بافت ها و اعصاب موجود در مغز استفاده کنند.
در هـر بار انـزال مـردها چیـزی در حـدود 300 تا 400 میـلیون اسپرم به همراه مقادیر زیادی انرژی از دست می دهند. واقعاً چه می شد اگر انسانها می دانستند که چگونه می توانند این انرژی را به جای خارج کردن از بدن، در بدن خود ذخیره نمایند؟! نتیجه حتماً انسانی شبیه به سوپرمن می شد!
پروستات غده ای است که دقیقاً در زیر گردنه ی مثانه قرار گرفته است؛ مایعی به رنگ سفید کدر و لزج ترشح می کند که به عنوان وسیله ای برای انتقال اسپرم ها به شمار می رود. این غده تقریباً در سن 21 سالگی به مرحله ی رشد کامل خود می رسد. زمانیکه فرد پیش از رسیدن به بلوغ کامل (در مردان سن 21 سالگی) دست به خود ارضایی می زند، پروستات دچار ضعف و نقصان می شود و این امر سبب بروز اختلالات مربوط به پروستات در سنین چهل سالگی به بعد می شود. این اختلال بدین شرح است که غده ی پروستات بزرگ شده، راه خروج ادرار را مسدود می کند و فرد برای تخلیه ی ادرار باید بالاجبار از سند پزشکی استفاده کند. این عارضه درست مانند وازکتومی، سبب ایجاد ناتوانی جنسی می شود.
بد نیست بدانید بچه هایی که پدر آنها خودارضایی می کرده، نمی توانند در سلامت کامل روحی و روانی به سر برند. آنها دارای بیماری های گوناگونی هستند چراکه از یک تخم نه چندان سالم بوجود آمده اند.
خود ارضایی همچنین در خانم ها هم دیده می شود و امری زجر آور و دردناک قلمداد می شود.
خود ارضایی سبب ایجاد ناتوانی جسمی و انزال زوردس می شود. این امر به وفور در میان مردهای سنین زیر 40 سال قابل مشاهده است.
ساموئل اون ویر در کتاب دیگر خود با عنوان " آموزش های بنیادین" در بخش "نوجوانی" اینطور نوشته است که: "جرم های خاموشی وجود دارند و پی آمدهای منفوری در پی آن گریبانگیر افراد می شود. اگر فرد مشکلات جنسی اش را مخفی نگه دارد، مرتکب گناه می شود. اگر در مورد مشکلات خود اطلاعات غلط بدهد نیز مرتکب جرم دیگری شده است."
"فسادی که به واسطه خود ارضایی ایجاد می شود، قابلیت ها و توانایی های مغزی را به طور کامل از بین می برد. افراد باید توجه داشته باشند که ارتباط تنگاتنگی میان منی و مغز وجود دارد. مغز برای منی از اهمیت ویژه ای برخودار است و منی هم برای مغز مهم است. مغز برای منی انرژی ایجاد کرده و سبب انتقال آنها می شود، منی هم ذهن را تصفیه کرده و اگر در جهت درست هدایت شود، توانایی های آن را ارتقا میبخشد."
"مطالعات فیلسوفانه ای که عمیقاً بر روی عملکرد غده های درون ریز متمرکز شده اند، بر این باروند که بدن طی فرایند خودانزالی انرژی بی شائبه ای را از دست می دهد. چه بسیار افرادی زیادی با چهره های زیبا بوده اند که در اثر انجام این کار زیبایی خود را از دست داده اند! چه بسیار مغزهایی که منحط و فاسد شده اند! و ... همه و همه ی این وقایع به دلیل آن است که انزال در شرایط و موقیعت و زمان مناسب انجام نپذیرفته."
"آمار و ارقام گویای این مطلب هستند که این روزها خود ارضایی در خانم ها و آقایون جوان بیش از پیش باب شده است. بیمارستان های روانی مملو از زنان و مردانی هستند که مغزشان به دلیل خودارضایی بیمار گشته. تیمارستان، مقصد نهایی فردی است که به خودارضایی اعتیاد پیدا می کند."

خودارضایی در خانم ها
خودارضایی در خانم ها نیز به چشم می خورد و این امر، هم دردناک است و هم زجر آور. برخی از مضرات در خانم ها و آقایون مشابه است: اختلال در رشد سیستم عصبی، مغز، خستگی، از دست دادن انرژی و سر زندگی، کاهش قدرت حافظه و عدم تمایل به جنس مخالف. در خانم ها شاهد ناباروری نیز خواهیم بود. بدترین پی آمدی که در خانم ها می توان مشاهده کرد رفتارهای متعارض روانی-اجتماعی است. خانم هایی که مرتکب این امر می شوند به مروز زمان نمی توانند با هیچ مردی ارتباط جنسی برقرار کنند چرا که به تدریج توانایی های اولیه جنسی خود را از دست میدهند. خانمی که خود ارضایی نمی کند، همچنان سرزندگی، زیبایی، برق چشمان، و توانایی جذب بالای خود را حفظ خواهد نمود. خانم ها باید از مشاهده ی تصاویر محرک جنسی خودداری کنند، در مکالمات مبتذل شرکت نکنند، و فقط با افراد شایسته ارتباط دوستی برقرار کنند.

چگونه می توان از خودارضایی دست کشید؟
پیش از هر چیز باید بدانید که افراد زیادی به مراکزی که به این منظور دایر شده، مراجعه کرده و حتی در موارد خیلی حاد و پیشرفته نیز موفق به جلوگیری از این عمل غیر اخلاقی شده اند. چرا شما یکی از آنها نباشید؟
باید یاد بگیرید که چگونه می توانید جلوی خود ارضایی را با استفاده از تکنیک هایی که در جلسات آموزشی به شما تعلیم داده می شود، بگیرید. در اغلب این جلسات مشاور سعی می کند تا ضمیر ناخودآگاه بیمار را به کار اندازد.
در این جلسات به شما آموزش می دهند که تمایلا خودارضایی به عنوان یک عینینت درونی هستند که به ذهن شما حمله ور می شوند. شما باید در مقابل آنها ایستادگی کرده و اجازه ندهید که به درون ذهنتان نفوذ کنند. در ابتدا شاید انجام این کار قدری دشوار باشد و این توانایی را نداشته باشید که فکرتان را بر روی چیز دیگری متمرکز کنید؛ اما با تلاش به راحتی می توانید آنرا تحت کنترل خود در آورید. شما به راحتی قادر خواهید بود آنرا به طور کامل از زندگی خود حذف کنید. اگر فرد در گذشته دائماً خودارضایی می کرده و سپس این کار را متوقف کند، خودش متوجه تغییرات بوجود آمده در زندگی اش خواهد شد و می تواند مقادیر زیادی انرژی و توانایی های ذهنی اش را ذخیره کرده و بدون احساس هیچ گونه ترس و واهمه ای با حقایق زندگی روبرو شود.

سایر راههای جلوگیری:
عادات سالم را در خود تقویت کنید: از تصاویر محرک جنسی اجتناب کنید، به جوک های مبتذل گوش ندهید، دوستان سالم برای خود انتخاب کنید و از پوشیدن زیر پوش های تنگ و چسبان خودداری نمایید.
از مصرف بیش از اندازه ی گوشت گاو، به ویژه در وعده غذایی شام خودداری کنید. مصرف یک وعده غذای حیوانی آن هم در نهار کافی است.
مقالات مختلفی که در این سایت پیرامون روابط میان زن و مرد وجود دارد را به دقت مطالعه کنید تا آگاهی های کلی شما ارتقا پیدا کند.

 

 


88/7/5
7:35 عصر

به سوی رشدوپرورش فکرس 3

بدست کیوان محمودی در دسته روان شناسی

سوم.خود را بازگو کن

الف.تشکر و سپاس با صدای بلند     

زمانی پیامبر خدا (ص) با چند تن از اصحاب نشسته بودند.در این حال مردی از کنار آنها گذشت .یکی از اصحاب کنار گفت : ((این که از کنار ما عبور کرد،مرد صالحی است و من او را دوست دارم .)) پیامبر خدا (ص) فرمود: ((آیا هرگز این مطلب را به او گفته ای ؟)) آن مرد پاسخ داد: ((خیر)) پیامبر خدا (ص) فرمود: (( برو به او بگو که دوستش داری )).

اما امروزه ما با صدای بلند از دیگران انتقاد می کنیم ولی اگر کسی مستحق تحسین باشد سکوت را بر می گزینیم حال آنکه پیامبر خدا (ص) به ما می آموزد که دیگران را با صدای بلند تحسین کنیم .دیگران باید این تحسین ما را به صدای رسا و واضح بشنوند .البته در اسلام ، سپاس و ستایش خداوند –که همه سپاس ها و ستایش ها به او می رسد- ضروری است .اما این ستایش باید برادران و خواهران دینی مان را نیز فرا بگیرد چنان که پیامبر خدا (ص) می فرماید:

من لم یشکر الناس لم یشکر الله

((کسی که مردم را سپاس نگوید، خداوند را سپاس نگفته است.))(سنن ابوداودو ترمذی و مسند احمد ابن حنبل)

قرآن به طریق دیگری به بیان این امر می پردازد:

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (7/ابراهیم)

((و به [یاد آور] هنگامی که پروردگارتان به شما آگاهی داد: ((اگر سپاس گذارید بر [نعمت های ] شما می افزایم و اگر نا سپاسی کنید، کیفر و شکنجه من سخت است ))

کلید افزایش الطاف و مرحمتهای خداوندی قدردانی نعمتهای او و تشکر از اوست .

اکنون بیاید تمرین کنیم که به انسانها نیز برای کارهای خویشان سپاس بگوییم. تشکر و تحسین آبی است که برپای درخت خوبی و خیر می ریزیم تا بیشتر میوه دهد .

والدین به خاطر بسپارند که تشکر و تشویق ، خون سالمی که به رگهای فرزندانشان وارد می شود . آنها را از خون سالم است محروم نکنید که ممکنن است دچار کمخونی شوند .

اگر تشکر با صدای بلند را هنگامی کنیم و انتقاد را با صدای آهسته تری انجام دهیم ، جامعه ما را امواج عشق و دلگرمی فرو خواهد پوشاند .

ب. ناخشنودی خود را زیبا اظهار کن

در دفتر کارم به مدت دو سال یکی از برادران همکار را با نام خانوادگیش مخاطب قرار می دادم .او از ایم کار من احساس عدم صمیمیت می کرد و خوشش نمی آمد و به دیگران هم این را گفته بود ولی من از چنین چیزی مطلع نبودم تا این که یکی دیگر از برادران مرا آگاه کرد . من نیز بلافصله نحوه صدا کردن او را تغییر دادم . در این مورد چندین اشتباه رخ داده است :

1.      او به من چیزی نگفت .

2.      او به دیگران گفت .

3.      آنها که می دانستند چیزی به من نگفتند .

چرا باید یک مسئله جزئی ما را پیوسته ناراحت کند در حالی که می توانیم آن را در ده ثانیه حل کنیم . اگر عقاید و احساساتمان را صادقانه و منتقدانه ابراز نکنیم ، نزد خدا مسئولیم .

 

 

 

ج.کسی چون دیگری نمی اندیشد

هرگاه یک فرد متعهد به اسلام را ملاقات می کنی،به هیچ وجه فرض را بر این نگذار که او همانند تو فکر می کند. شما ممکن است مشابه یکدیگر به عبادت بپردازید ولی مشابه شدن دوتفکر فرآیندی بسیار کند و وقتگیر است.

در زندگی هیچ دو چیزی مانند یکدیگر نیستند. خداوند همه ما را متفاوت با یکدیگر خلق کرده است . حتی دو الکترون دارای یک وضعیت مشابه نیستند. برای آن که تفکر دو نفر مشابه یکدیگر شود باید آن دو درباره دیدگاهشان بسیار با یکدیگر بحث کنند تا به درک بهتر از یکدیگر برسند. ما برخی اوقات گول اتحاد تمامی یک ملت در مقابل یک دشمن مشترک را می خوریم.متحد کردن کردم برای مقابله با یک تجاوزگر کار آسانی است ولی متحد ساختن آنها برای اجرای یک برنامه اجرایی بسیار دشوار است و در این راه ، گروه ها، حزبها، و دستجات متفرق بسیاری به وجود خواهند آمد. این امر در درون یک جنبش واحد نیز مصداق دارد. اگر شما بخواهید فعالیتی اصلاحگرایانه انجام دهید عده ای با شما علیه ظلم متحد خواهند شد. ولی به محض آن که در انجام اگر موفق شوید و به پیروزی برسید در خواهید یافت که همین گروه اصلاحگر شما به چند گروه دیگر تجزیه شده است و این تعدد گروهها حتی می تواند بیش از شمار گروه هایی باشد که شما جای آنها را گرفته اید . پس، از این بمب پنهان آگاه باشید! اطمینان حاصل کنید که درباره یک برنامه عملی قبل از شروع کار با همه توافق کرده اید. این امر در امور سیاسی کشور نیز همانند خانواده و سازمان کاربرد دارد. اگر شما از این اصل پیروی نکنید، عملتان بی حاصل خواهد بود صرف نظر از این که چه قدر برای انجام آن انگیزه داشته باشید.

د.میانه روی در دوستی و دشمنی   

 افراد در دوستی و دشمنی با یک چیز یا یک موضوع زیاده روی می کنند . مثلا اگر کسی را دوست داشته باشند دیگر انتقاد و منطق را در روابط خود با او به فراموشی می سپارند . به همین نحو اگر از کسی بدشان بیاید فکر می کنند او به هیچ دردی نمی خرد . پیغمبر اکرم ( ص ) درس میانه روی را در دو حالت به ما آموخته است:

((در دوستی با دوستت میانه روی کن،شاید روزی دشمنت شود و در دشمنی با دشمنت میانه روی کن، شاید روزی دوستت شود.))

چه اصل دور اندیشانه ای ،و چه نیازی که هموراه به آن داریم.

ه.شورا حتی با کودکان

وقتی سخن از شورا به میان می آید، می پنداریم که از ان تنها باید در جنبه های سیاسی و سازمانی بهره بگیریم. این در حالی است که به شورا داشتن با خانواده و فرزندان خود نیز بسیار نیازمندیم. با این حال، چند شوهر وجود دارد که با همسر خود مشورت کند؟ چند زن هست که با همسر خود مشورت می کند؟ دیگر لازم به پرسیدن این نیست که آیا هرگز بچه ها مورد مشورت قرار می گیرند.

شاید بتوان گفت که شورا بهترین هدیه ای است که به افکار محدود ما اهدا شده است. از طریق شورا است که فکر بکری از بین تفکرات بیرون می زند. ممکن است خود را به خاطر مشورت نکردن با دیگران سرزنش کنی ولی از هیچ تصمیمی که بر اساس شورا گرفته باشی پشیمان نخواهی شد. سعی کن با همسر، فرزندان و افراد تحت سرپرستی خود نیز مشورت کنی. به زودی از نتایج بزرگ این کار شگفت زده خواهی شد. امتیازات مشورت با خانواده بیشمار است. در این میان نقش بچه ها را کوچک نگیرید . آنها ابعاد جدیدی به اطلاعات و تصمیم گیریهای شما خواهند افزود. یک بار استادی بزرگ به من گفت: (( من حتی یک مورد هم به خاطر ندارم که با یک بچه مشورت کرده باشیم و از آن بهره نبرده باشم)).

و.بیندیش

فکر نکردن غیر ممکن است. بنابراین همواره فکر می کنیم . از سوی دیگر در این زندگی بیشمار چیزها وجود دارند که می توانیم درباره آنها بیاندیشیم . قرآن کریم نیز ما را به تفکر فرا خوانده و اندیشیدن را به ما دستور داده است.

پس می خواهیم که تو درباره چه بیندیشی؟ حداقل این که کلمات و عباراتی را که همه روزه بارها و بارها بر زبان می آوریم در نظر بگیر . هر باری که آنها را بر زبان می آوری به معانی وسیع،عمیق و عظیم انها فکر کن. با این کار فرد بهتری خواهی شد. توصیه می کنیم که وقتی موارد آتی را بر زبان می آوری عمیقتر درباره آنها بیندیشی :

سَلامٌ عَلَیکُم( سلامت، ایمنی، صلح، امنیت،آسایش و دوستی برای شما باد.)

اللهُ اَکبَر(خداوند برتر،بزرگتر و والاتر است از آن که به توصیف در آید.)

سُبحانَ ربّیَ العَظیم( پروردگار بزرگ من از هر کاستی و عیب ، پاک و مبرا و منزه است )

اَستَغفِرُ الله(از خداوند، بخشش و آمرزش می خواهم.)

الحمدُ لله (سپاس و ستایش از ان خداوند است.)

اِهدِنَا الصراط المستقیم (ما را به راه راست و در راه راست راهنمایی و راهبری فرما.)

 

بر گرفته از کتاب :

مدیریت و رهبری در تشکلهای اسلامی

تألیف:دکتر هشام الطالب

مترجم : علی محمد رفیعی

انتشارات : نشر قطره

 

 

 

 

 

 

  

 


88/6/28
6:28 عصر

بخش دوّم اهمیت توحید و انواع آن

بدست کیوان محمودی در دسته مذهبی

 

در صفحات گذشته بیان نمودیم که خداوند، پری‌ها و انسان‌ها را برای انجام عبادت خالصانه برای او آفریده است. دلیل این امر عظمت و فضیلت عبادت است. به همین دلیل خداوند سبحانه از ابراهیم -علیه السلام- به نیکی یاد می‌کند و تأیید می‌نماید که او به دین حنیف اعتقاد داشته و جزو مشرکین نبوده است. همچنین خداوند فرموده است: )إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(. (النحل: 120).

«ابراهیم (به تنهایى) امتى بود مطیع فرمان خدا; خالى از هر گونه انحراف; و از مشرکان نبود».

امین‌الدین طبرسی می‌نویسد: )کَانَ أُمَّةً( یعنی وی به علت داشتن کمال در زمینه صفات خیر، به تنهایی، یک امّت بود. مجاهد می‌گوید: وی به تنهایی فرد مؤمن و در تمام حیاتش موّحد بود، در حالی که مردم کافر بودند. قتاده می‌گوید: وی امامی هدایتگر و اسوه‌ای بود که از او پیروی می‌شد. همچنین او «قانت» یعنی مطیع پروردگار و همواره در حال عبادت و «حنیف» یعنی در راه پیروی بر مسیر مستقیم بود و به سوی اسلام گرایش و تمایل داشت و از آن انحرافی نداشت. عبارت ?وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ? کفار قریش را تکذیب می‌کند که آنها گمان می‌کردند که از پیروان ابراهیم -علیه السلام- هستند[1].

خداوند بزرگ و بلندمرتبه از اهل بهشت به نیکی یاد می‌کند و یکی از دلایل دخول آنها در بهشت را شرک نورزیدن آنها به پروردگارشان می‌داند. خداوند می‌فرماید: )وَالَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ( (المؤمنون: 59).

«و آنها که به پروردگارشان شرک نمى‏ورزند».

فیض کاشانی می‌گوید: آنها کسانی هستند که نسبت به پروردگار خود شرک‌ جلی و یا خفی نمی‌ورزند[2].

پس بدانیم که آنها نسبت به خداوند شرک جلی مانند بت‌پرستی، و شرک خفی مانند ریا و انجام اعمال با اهداف دنیوی و ... نمی‌ورزند. این امر به روشنی ضرورت عبادت کامل برای پروردگار سبحانه و بی‌توجهی به مردمان را بیان می‌کند.

در این باره روایت‌های متعددی از ائمه اهل بیت -علیهم السلام- روایت شده است:

-           از ابی حمزه روایت شده است که از ابوجعفر [امام محمد باقر] -علیه السلام- روایت می‌کند که فرمود: هیچ چیزی با ثواب‌تر از شهادت «لا إله إلاّ الله» نیست. زیرا ارزش هیچ چیزی به اندازه بزرگی و عظمت خداوند نیست و هیچ کس با او در امر [ادارة جهان] شریک نیست[3].

-           از امام رضا به نقل از اجدادش -علیهم السلام- روایت شده است: که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «التوحید ثمن الجنة»: «توحید بهای بهشت است»[4].

-           از امام علی -علیه السلام- روایت شده است: که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «التوحید ثمن الجنة»: «پاداش کسى که خداوند نعمت توحید به او ارزانی داده جز بهست نیست»[5].

-           از امام رضا از اجدادش -علیهم السلام- روایت شده است که فرمود: از پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- شنیدم که فرمود:«قال الله عزّ وجل: إنّی أنا الله لا إله إلاَّ أنا فاعبدونی، ومن جاء منکم بشهادة أنْ لا إله إلاّ الله بإخلاص دخل فی حصنی ومن دخل فی حصنی أَمِنَ مِنْ عذابی».

«خداوند عزّ و جلّ فرمود: بی‌‌تردید من الله هستم و جز من خدایی بحق نیست. پس مرا عبادت کنید. هر کدام از شما که شهادت لا إله إلاّ الله را با اخلاص [با خود] بیاورد، در حریم امن من داخل خواهد شد، و کسی که وارد حریم امن من شود از عذاب من در امان خواهد بود»[6].

پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- در حدیثی مردمان موّحدی را وصف می‌نماید که خداوند را به یکتایی و یگانگی یاد می‌کنند و روز قیامت به علت علاقه و ارتباط شدید آنها با پروردگارشان، یکی دانستن خداوند، عدم فروتنی در برابر غیر او و توکل شدید آنها بر خداوند در هنگام بلاها و مصیبت‌ها بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «هم الذین لا یسترقون ولا یکتوون وعلى ربهم یتوکّلون»: «آنها کسانی هستند که بخاطر دم و دعاخوانى نزد کسى نمیروند و جسم‌های‌شان را بخاطر تداوى داغ نمی‌کنند و بر خداوندشان توکل می‌نمایند»[7].

خواننده گرامی! بنابراین خودتان بیندیشید و قضاوت کنید آیا شما از جمله کسانی هستید که آنچه را که خداوند مبنی بر پرستش او و پرهیز از شرک امر فرموده است انجام می‌دهید؟ یا از آن کسانی هستید که به مخلوقات تعلّق خاطر پیدا کرده‌اید و در مقابل خداوند آنها را می‌خوانید و بدانها امیدوار شده‌اید؟

شما براساس جوابی که به این سؤال می‌دهید، جایگاه خودتان را به خوبی می‌شناسید. آیا شما از جمله کسانی هستید که خداوند توحید خالص را به آنها ارزانی داشته است، یا جزو افرادی هستید که در برابر غیر خداوند خضوع و فروتنی می‌کنند، و به غیر او اعم از انسانها و غیره توکل و اعتماد می‌کنند. هر کدام از این دو دسته حساب و جزای مخصوص به خود را دارند.

 انواع توحید

براساس آنچه در قرآن کریم و نصوص وارده از سوی ائمه -علیهم السلام- آمده است، می‌توان توحید و یکی دانستن خداوند شرایط شایسته آن را به سه نوع تقسیم کرد: توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات.

با توکل بر خداوند در صفحات آینده هر کدام از انواع توحید را در جای خود به تفصیل بیان خواهیم کرد. انسان با شناخت توحید در می‌یابد که آیا او به همراه کاروان [پیروان] پیامبران -علیهم السلام- و همچنین پیروان راستین آنها یعنی ائمه -علیهم السلام- و نیکوکاران پس از ایشان سیر می‌کند یا از راه و روش آنها منحرف شده است؟ هر انسانی قاضی و مسؤول اعمال خودش است.

 


[1]- تفسیر جامع‌الجوامع (2/312).

[2]- تفسیر صافی (3/402)، تفسیر معین (2/908) و تفسیر کنزالدقائق (9/195).

[3]- بحارالأنوار (3/3)، التوحید (19) و ثواب الأعمال (3).

[4]- بحارالأنوار (3/3)، نگا : الأمالی، الطوسی (569) و مجموعة ورام (2/70).

[5]- بحارالأنوار (3/5)، نگا: الاختصاص، (225) و الأمالى، الصدوق (386) و الأمالی، الطوسی (429، 569) و التوحید: (22).

[6]- بحارالأنوار (3/5)، نگا : الاختصاص (225)، الأمالی صدوق (386)، الأمالی طوسی (429 و 569)، التوحید (22).

[7]- بحارالأنوار (3/5)، نگا : التوحید (24)، عیون‌الأخبار (2/134)، کشف الغمه (2/135).


88/6/28
6:24 عصر

اهمیت توحید و انواع آن

بدست کیوان محمودی در دسته مذهبی

 

بخش اول: هدف از فرستادن پیامبران -علیهم السلام

 

 

هدف از فرستادن پیامبران

 

خداوند ثقلین (انسان‌ها و جنیان) را آفریده است تا او را عبادت کنند. خداوند در قرآن کریم این هدف را بیان نموده و فرموده است: )وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ( (الذاریات: 56).

«من پری‌ها و انسان‌ها را فقط برای پرستش خودم آفریده‌ام.»

همچنین می‌فرماید: )وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ( (الإسراء: 23).

«[ای انسان] پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید».

همچنین پیامبران را در میان آنها برانگیخت و کتاب‌های آسمانی را برای آنها نازل فرمود تا بندگانش را به سوی توحید رهنمون گردند. خداوند تعالی فرموده است: )وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ( (النحل: 36).

«ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید; و از طاغوت اجتناب کنید!».

پس همة پیامبران از نوح -علیه السلام- تا خاتم پیامبران محمد -صلى الله علیه وآله وسلم- دعوتشان را با فراخواندن مردم به توحید پروردگار آغاز کرده‌اند. خداوند می‌فرماید: )لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ( (الأعراف: 59).

«ما نوح را به سوى قومش فرستادیم; او به آنان گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى بحق جز او براى شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مى‏ترسم!».

خداوند بزرگ همچنین فرموده است: )وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ( (الأعراف: 65).

«و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى بحق براى شما نیست! آیا پرهیزگارى پیشه نمى‏کنید؟!».

همچنین فرموده است: )وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ( (الأعراف: 73).

«و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودى بحق براى شما نیست».

همچنین فرموده است: )وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ( (الأعراف: 85).

«و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم); گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى بحق ندارید».

محمد -صلى الله علیه وآله وسلم- خاتم پیامبران 13 سال در مکه ماند و قومش را به سوی توحید و پرهیز از شرک دعوت کرد. خداوند در این باره می‌فرماید: )قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً(. (الأنعام: 151).

«بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید».

حاج میرسیدعلی حائری می‌گوید: خداوند سبحانه در ابتدا از توحید سخن گفته و مردم را بدان دعوت نموده، سپس آنها را از شرک ورزیدن نهی کرده است. زیرا شرک در رأس همة محرّمات قرار دارد و خداوند هیچ عملی را به همراه شرک نخواهد پذیرفت[1].

پیامبران -علیهم السلام- خداوند را آنگونه که لازم است عبادت می‌کردند و هیچ چیزی را به عنوان شریک برای او قرار نمی‌دادند. ائمة اهل بیت -علیهم السلام- و یاران بزرگوار پیامبر -رضی الله عنهم- از این راه به طور کامل پیروی و تبعیت می‌کردند. همة اصحاب -رضی الله عنهم- پیر و جوان، زن و مرد، بنده و آزاده عقیده دعوت به سوی توحید را که خداوند تبارک وتعالی را به شایستگی بزرگ می‌دارد، پاسخ دادند، این امری بود که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- در هر زمان و مکان یارانش را بر آن اساس تربیت می‌نمود و محبت خداوند تبارک وتعالی و خوف از او را در دل‌های آنان جای داده بود.

از معاذ بن جبل -رضی الله عنه- روایت شده است: پشت سر رسول خدا -صلى الله علیه وآله وسلم- بر مرکب نشسته بودم. پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «ای معاذ آیا می‌دانی حق خداوند بر بندگان چیست؟» و سه بار آن را تکرار نمود گفتم: خداوند و پیامبرش می‌دانند. پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «حق خداوند بر بندگان آن است که چیزی را شریک او قرار ندهند».

سپس فرمود: «آیا می‌دانی اگر بندگان چنین کنند چه حقی بر پروردگار دارند؟» معاذ می‌گوید: گفتم: خداوند و پیامبرش می‌دانند. پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: «اینکه آنها را عذاب ندهد» یا فرمود: «اینکه آنها را وارد آتش [دوزخ] ننماید»[2].

می‌بینید که خداوند عزّ وجل مخلوقات را فقط بدان علت آفریده است تا او را عبادت کنند و برای او شریکی قرار ندهند و آنرا به این کار دستور داده است. خداوند همة پیامبران -علیهم السلام- را برانگیخته و مبعوث کرده است تا مردم را به عبادت و پرستش خداوند یکتا دعوت کنند. پس هر کسی که از اوامر پروردگار اطاعت کند، پاداش او بهشت است، و کسی که از فرمان الهی سرپیچی کند سزایش آتش [جهنم] است. از عذاب آتش به خداوند پناه می‌بریم.

 


 

 

 


<      1   2   3   4   5      >